از من پرسیده بود:«دلت که میگیرد چه کار می کنی»؟
از من پرسیده بود:«دلت که میگیرد چه کار می کنی»؟
دلم نگرفته بود و بی خبر گفتم:«کتاب میخوانم. شعر مینویسم. موسیقی گوش میدهم. با بقیه حرف میزنم.خلاصه، یک جوری خودم را سرگرم می کنم»...
حالا ولی،روی صندلی، خیره به برف سرد شیشه ها نشسته ام؛ و فکر میکنم:«دل اگر بگیرد، نه با مطالعه درست میشود، نه با شعر، نه با موسیقی، و نه با هر چیز دیگری.دل که بگیرد، اصلا درمانش این چیز ها نیست.
باید بنشینی و منتظر بمانی؛انقدر که تکلیفت با خودت معلوم شود؛ بعد هم بلند شوی و بروی سراغ حال خوبت.حال خوب، درست همان جا که خودت میدانی، روی صندلی انتظار نشسته است و منتظر، پاهایش را تکان می دهد.تنها چیزی که برای پیدا کردنش کافی ست، کمی خلوت با خودت و خواسته هایت است.
حالا اگر بپرسد:«دلت که گرفت چه میکنی»؟
موضوع را برایش نمی پیچانم؛ شعار نمی دهم؛ تنها، لبخند می زنم و می گویم:«با خودم خلوت میکنم».
ساده اش نگیر؛من، بعد این خلوت ها خوب به روحیه ام جان داده ام...
#خود_نوشته
دلم نگرفته بود و بی خبر گفتم:«کتاب میخوانم. شعر مینویسم. موسیقی گوش میدهم. با بقیه حرف میزنم.خلاصه، یک جوری خودم را سرگرم می کنم»...
حالا ولی،روی صندلی، خیره به برف سرد شیشه ها نشسته ام؛ و فکر میکنم:«دل اگر بگیرد، نه با مطالعه درست میشود، نه با شعر، نه با موسیقی، و نه با هر چیز دیگری.دل که بگیرد، اصلا درمانش این چیز ها نیست.
باید بنشینی و منتظر بمانی؛انقدر که تکلیفت با خودت معلوم شود؛ بعد هم بلند شوی و بروی سراغ حال خوبت.حال خوب، درست همان جا که خودت میدانی، روی صندلی انتظار نشسته است و منتظر، پاهایش را تکان می دهد.تنها چیزی که برای پیدا کردنش کافی ست، کمی خلوت با خودت و خواسته هایت است.
حالا اگر بپرسد:«دلت که گرفت چه میکنی»؟
موضوع را برایش نمی پیچانم؛ شعار نمی دهم؛ تنها، لبخند می زنم و می گویم:«با خودم خلوت میکنم».
ساده اش نگیر؛من، بعد این خلوت ها خوب به روحیه ام جان داده ام...
#خود_نوشته
۲.۵k
۰۹ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.