رمان ماه عسل

رمان ماه عسل

پارت اول


یکدفعه حالت تهوع احساس کردم


و بلند گفتم: نگه دار و سیاووش هم


نگه داشت ودر ماشین و باز کردم


و حالم بد شد و بعد سیاووش برای


من آب از مغازه خرید و داخل

ماشین نشستم و آب و با ظرف سر

کشیدم؛ سیاووش: عزیزم تورو ببرم


دکتر؛ یه سرمی بزنن خیلی نگران


کننده شد حالت؟ من؛: نه عمو جان


خوبم؛ دکتر و ول بکن؛ می خوام


بخوابم -سیاووش: تو بی خیال


هستی؛ ولی من مثل تو نمی تونم


بی خیال باشم؛ همین الان می برم


تورو پیش دکتر؛ دکتر حالت و

می فهمه؛ در ماشین و ببند٠


درماشین و بستم و تو عقب ماشین


دراز


#ملیحه دورانی#ادبیات#رمان#بلاگر#-#دلبر
دیدگاه ها (۰)

به نام خدا اسم متن: سیزده بدرسال نو عیدش گذشت؛ بگم سال نو گ...

به نام خدا 🌸🌺🌸❣️❤عنوان: عشق تو قشنگ سهم من عشق تو ستحرف من؛ ...

به نام خداعنوان: محبت ماعشق من تویتوی خواب و خیال من تویمعنا...

ازت بدم میاد توی که میگی دوسم داری ولی داری آبروی منو میبری...

: دختر خاله تهیونگ با صدای بلند خندید و گفت اینو از تو سطل ا...

#ناز_کشیدن_اسون_نیست(درخواستی)p²کوک:نهههههههتهیونگ:حرفت الان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط