با تو برایم عشق حس محشری داشت

با تو برایم عشق حس محشری داشت 
دیوانگی هم با تو لفظ دیگری داشت 

آن روزهای خوب را یادم نرفته 
با تو سرم در بین این سرها سری داشت
 
خوش بود حالم ،چون تو بودی روزگارم
هر روز از دیروز حال بهتری داشت 

انگار دنیا شد حسودِ عاشقیمان 
هر چه دعا خواندم نشد گوش کری داشت 

گوش کر و چشم شر و شور و بخیلش 
آخر اثر کرد و ندید انگشتری داشت !!

آری نظر رفت و به ویرانی کشاندم 
دیگر دلم هر روز حال بدتری داشت

میپرسم و میمیرم از دردی که دارد
آیا بجز من شعله اش خاکستری داشت؟

 💚❤️💚
🍃M🥀🍃
دیدگاه ها (۰)

سرعت اینترنت داره یه جوری میشه که انگار هر ماه و هر دفعه بخش...

باز هم نصفه شب و تاب و تبی تکراری دلبرم! دخترِ مهتاب! تو هم ...

عجب درس میدهد این زندگانی.. عجب سر میدهد شور جوانی..تمام لحظ...

این شعرِ مولانا دقیقا حال من رو توصیف کرده وقتی مثلا دارم به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط