جرقه عشق پارت ۲۸
بعد با مشت کوبیدم تو بازوش کوک:آیییی چرا میزنی من:چرا قلقلک میدی کوک:شیکمت نرم بود خوب من:منحرف کوک:اوییی نه که تو خیلی پاکی من:جونگ کوک این مشتم بعدا میاد تو صورتتا کوک:😝 بعد رفتیم خونه اونم خونه خودمون هیچی نمیگفتیم سوکوت بود بعد جونگ کوک دستمو گرفت کوک:الان ناراحتی من:نه برای چی کوک:برای اینکه قلقلکت دادم من:نه برای چی باید تویه این شب خوب ناراحت باشم بعد یه جا وایساد کوک:تو فقط خوب باش همین برام کافیه من:باشه کوک:اصلا ناراحت نباش چون من پیشتم من:مرسی که پیشمی بعد یکم نزدیک شد اومد لباشو بزاره رو لبام منم نزدیک شدم یهو یکی زد به شیشه بعد فاصله گرفتیم پلیس بود(ای بر خرمگس معرکه لعنت😐😂) جونگ کوک شیشه ماشینو کشید پایین کوک:بله پلیس:اینجا واینستید مگه تابلو رو نخوندید تابلو سمت من بود نمیدید بهونش بود تا بتونه بوسم کنه بعد نگاه کرد اومد جلو ولی نشد کوک:آه حمل با جرثقیل ببخشید پلیس:حرکت کنید بعد رفت با متر مام اروم حرکت کردیم که جونگ کوک اومد لباشو گذاشت رو لبام و لبامو مک میزد و میخورد بعد جدا شدیم من:زود برو تا نیومدن با جرثیقل جمعمون کنن😐😂 کوک:باشه میخوام سرعتی برم من:چییی کوک:سفت بچسب کمربندتم ببند من:باشه اکه میخوای بمیریم اوکی کمربندمو بستم اونم بست با سرعت میرفت من:عععععععع جونگ کوک اگه مردم اون دنیا حلالت نمیکنم کوک:بمیریم باهم میمیریم فهمیدی دستمو زده بودم به صندلی و فشار میدادم ناخونام فرو میرفت تو صندلی یهو یه ماشین جلومون بود(نهههه😐😂😂😂) زود ترمز زد من:آهه کوک:هوففف داشتیم میمردیم از ترس قلبم داشت قوب قوب میکرد کوک:خوبی من:نه اصلا سه بار رفتم اون دنیا برگشتم دیوونه کوک:وقتی تو کنارمی دیوونه میشم من:صبر کن نفس بکشم آهان خوب شد خوب چی میگفتی بعد راه افتادیم من:دستم به شو شلوارت (شرت میخواست بگه😐😂😂😂😂) یواش برو کوک:خیله خوب بعد رفتیم خونه من:هوفففف داشتیم واقعا میمردیم یعنی اگه ترمز نمیکردی ماشین میچرخید رو هوا کوک:مثل فیلما من:دقیقا رفتیم تو خونه خونه خیلی بزرگ بود من:واو کوک:واو (یجوری میگید واو انگار خودتون تو خونه ۲۰ متری زندگی میکردید) خونه ۵۰۰ متر بود با حیات بزرگ من:قشنگه کوک:اوهوم بعد رفتم تو اتاق و کتمو در آوردم لباسم آستیناش حلقه ای بود کتمو در آوردم چون خیلی گرم بود یه دفع کوک اومد تو و دستشو دور شیکمم حلقه و چونشو گذاشت رو شونه هام کوک:چقدر عطرت بوی خوبی داره من:خوشت اومد کوک:اوهوم دیوونه کنندس بعد برگشتم طرفش کوک:بیا بیرون ببین چیکار کردم من:باشه (دست گل به آب دادی باز دوباره😐😂😂😂شبی همسرا😐😂😂) رفتم بیرون دیدم رو میز شراب گذاشته من:واو کوک:چقدر ظرفیت الکل داری من:اونقدری که فکرشو بکنی
۱۵.۱k
۰۴ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.