پارت 19
پارت 19
ا/ت : کاری داشتید ؟
نامجون ویو
چقدر دختر سردیه
نامجون : همیشه انقدر سردی؟
ا/ت : چی؟
نامجون : انقدر سرد برخورد میکنی؟
ا/ت : فکر نکنم مهم باشه!
نامجون : چرا مهمه
همینطوری نگام میکرد ترجیح دادم بحثو عوض کنم گفتم
نامجون : چرا داری از جشن میری؟
ا/ت : چه سریع صمیمی شدی اما خوبه خوشم اومد
نامجون : جواب منو ندادی
ا/ت : حوصلم سر رفته
نامجون : منم همینطور
ا/ت : نظرت چیه بریم دور بزنیم؟
نامجون : با ماشین؟
ا/ت : نه با موتور من
نامجون : فکر خوبیه
رفتیم و سوار شدیم چه موتوری داشت تاحالا باهاش مسابقه داده بودم ولی نشسته بودم روش چقدر باحاله
ا/ت : آماده ای؟
ازش خیلی دور نشسته بودم
نامجون : آره
ا/ت: فکر نمیکنی اونجا بیوفتی؟
نامجون : فکر نکنم
ا/ت شونه ای بالا انداخت : هر جور که راحتی
* از زبان راوی *
ا/ ت گاز داد که نامجون ناخواسته چسبید به ا/ت
ا/ت انقدر سرعت میرفت که نامجون از ترس با دستاش دور کمر ا/ت رو محکم گرفته بود تا نیوفته ا/ت پوزخند زد و سرعتش رو بیشتر کرد نامجون ایندفه داد زد تروخدا آروم تر اما ا/ت سرعتش رو بیشتر کرد که کمتر نکرد داشتن پروار میکردن برای ا/ت مشکلی نداشت چون اون حرفه ای بود تو روندن موتور ولی نامجون بود که اولین بارش بود نامجون وقتی دید ا/ت گوش نمیده ایندفعه بلند تر داد زد که تروخدا آروم ترررر ا/ت آروم جوری که بشنوه گفت فقط لذت ببر
نامجون یکم فکر کرد و بعد دستاشو که محکم دور کمر ا/ت حلقه کرده بود رو یکم باز کرد ولی هنوزم محکم گرفته بود چون میترسید وقتی باد به صورتش برخورد میکرد خوشش میومد کم کم داشت لذت میبرد که داد زد : یوهوووووو
چه کیفی میده حتما باید یکی از اینا برای خودم بخرم زندگییییی ، ا/ت تند تر برو
ا/ت : مطمعنی میوفتیا
نامجون : نه فقط برو
ا/ت تعجب کرده بود انگار نه انگار همین چند دقیقه پیش از ترس انقدر محکم ا/ت رو گرفته بود که ا/ت نمیتونست تکون بخوره بعد الان میگه تند تر ا/ت سرعتش رو بیشتر کرد نامجون همینجوری داد میزد و حوار میکشید انگار خوشش اومده بود بعد نیم ساعت دور زدن ا/ت یه گوشه نگه داشت و رو به نامجون گفت
خماری 😂😂😂
https://wisgoon.com/setayesh.89
خیلی ازت ممنونم که حمایت میکنی مرسی 🥲🌻💓💙
از همتون ممنونم که حمایت میکنید 🥺:)
امیدوارم دوست داشته باشید 🌻🍁🍁
ا/ت : کاری داشتید ؟
نامجون ویو
چقدر دختر سردیه
نامجون : همیشه انقدر سردی؟
ا/ت : چی؟
نامجون : انقدر سرد برخورد میکنی؟
ا/ت : فکر نکنم مهم باشه!
نامجون : چرا مهمه
همینطوری نگام میکرد ترجیح دادم بحثو عوض کنم گفتم
نامجون : چرا داری از جشن میری؟
ا/ت : چه سریع صمیمی شدی اما خوبه خوشم اومد
نامجون : جواب منو ندادی
ا/ت : حوصلم سر رفته
نامجون : منم همینطور
ا/ت : نظرت چیه بریم دور بزنیم؟
نامجون : با ماشین؟
ا/ت : نه با موتور من
نامجون : فکر خوبیه
رفتیم و سوار شدیم چه موتوری داشت تاحالا باهاش مسابقه داده بودم ولی نشسته بودم روش چقدر باحاله
ا/ت : آماده ای؟
ازش خیلی دور نشسته بودم
نامجون : آره
ا/ت: فکر نمیکنی اونجا بیوفتی؟
نامجون : فکر نکنم
ا/ت شونه ای بالا انداخت : هر جور که راحتی
* از زبان راوی *
ا/ ت گاز داد که نامجون ناخواسته چسبید به ا/ت
ا/ت انقدر سرعت میرفت که نامجون از ترس با دستاش دور کمر ا/ت رو محکم گرفته بود تا نیوفته ا/ت پوزخند زد و سرعتش رو بیشتر کرد نامجون ایندفه داد زد تروخدا آروم تر اما ا/ت سرعتش رو بیشتر کرد که کمتر نکرد داشتن پروار میکردن برای ا/ت مشکلی نداشت چون اون حرفه ای بود تو روندن موتور ولی نامجون بود که اولین بارش بود نامجون وقتی دید ا/ت گوش نمیده ایندفعه بلند تر داد زد که تروخدا آروم ترررر ا/ت آروم جوری که بشنوه گفت فقط لذت ببر
نامجون یکم فکر کرد و بعد دستاشو که محکم دور کمر ا/ت حلقه کرده بود رو یکم باز کرد ولی هنوزم محکم گرفته بود چون میترسید وقتی باد به صورتش برخورد میکرد خوشش میومد کم کم داشت لذت میبرد که داد زد : یوهوووووو
چه کیفی میده حتما باید یکی از اینا برای خودم بخرم زندگییییی ، ا/ت تند تر برو
ا/ت : مطمعنی میوفتیا
نامجون : نه فقط برو
ا/ت تعجب کرده بود انگار نه انگار همین چند دقیقه پیش از ترس انقدر محکم ا/ت رو گرفته بود که ا/ت نمیتونست تکون بخوره بعد الان میگه تند تر ا/ت سرعتش رو بیشتر کرد نامجون همینجوری داد میزد و حوار میکشید انگار خوشش اومده بود بعد نیم ساعت دور زدن ا/ت یه گوشه نگه داشت و رو به نامجون گفت
خماری 😂😂😂
https://wisgoon.com/setayesh.89
خیلی ازت ممنونم که حمایت میکنی مرسی 🥲🌻💓💙
از همتون ممنونم که حمایت میکنید 🥺:)
امیدوارم دوست داشته باشید 🌻🍁🍁
۶۸.۴k
۳۰ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.