خادم حرم امام رضا ع

خادم حرم امام رضا (ع) :

دختــر بچـه شفا گرفتــه بـود ازش سوال کردم


چه دیــدی و چه شنیـدی ؟


دختــرک بـا آرامشی خاص گفت هیچ .


فقط پــدرم را خبـر کنیــد !


پـــدرش را آوردنـــد .

گفت :


بابا ، امـام رضـا بهم گفت : بـه بابات بــگو بـه خواهرم چیــزی نگه !

پــدر بـه خادم گفت : دخیل کـه بستم


بـه امـام رضــا گفتـم : می خوای دختــرمو شفا نـدی شفا نــده .


اما بــرگردم قـم بــه خواهرت گلایــه میکنم . . .*
دیدگاه ها (۶)

تنها در خلوت اتاقبا هر چیزی می شود حرف زدبا میزبا گل های شمع...

سـال‌ها رفت و هنـوزیک نفـر نیست بپرســد از مـنکه تو از پنجـر...

انتقامتمام دنیایم را دویده امتا رسیده ام ب این کوچه.اینجا ک ...

خوش به حال باد های سرزمین تو!که مدامبی هیچ واسطه ایبه آغوشت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط