آن قَدَر حرف دراین سینه تلنبارشده
آن قَدَر حرف دراین سینه تلنبارشده
که دلم مثنوی« مخزن الاسرار »شده
ترسم این است که انگشت نمایت بکنم
بس که درهرغزلم ، اسم تو تکرارشده
ترسم این است که یکباره ببینم درشهر
خبر عاشقی ام ، سرخطِ اخبارشده
رفتنت زلزله ای بود که ویرانم کرد
لحظه ها بعد تو ، روی سرم آوار شده
رنگ روزوشب من هردوسیاهست سیاه
زندگی بعد تو عمریست عزادارشده...
که دلم مثنوی« مخزن الاسرار »شده
ترسم این است که انگشت نمایت بکنم
بس که درهرغزلم ، اسم تو تکرارشده
ترسم این است که یکباره ببینم درشهر
خبر عاشقی ام ، سرخطِ اخبارشده
رفتنت زلزله ای بود که ویرانم کرد
لحظه ها بعد تو ، روی سرم آوار شده
رنگ روزوشب من هردوسیاهست سیاه
زندگی بعد تو عمریست عزادارشده...
۱.۵k
۲۰ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.