گفت چرا اینقدر لاغر شدی

. گفت:ﭼﻲ ﺷﺪﻱ؟؟؟ﭼﺮﺍ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭﻳﻲ؟؟؟؟چرا اینقدر لاغر شدی!؟
ﺳﺮﻣﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ،ﭘﺎﻳﻴﻦ ﮔﻔﺘﻢ:مهم نیست..!
ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﺳﺮﺗﻮ ﻣﻲ ﻧﺪﺍﺯﻱ ﭘﺎﻳﻴﻦ؟؟؟؟
ﮔﻔﺘﻢ:ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ!
ﮔﻔﺖ:ﺩﻟﺖ ﻭﺍﺳﻢ ﺗﻨﮓ ﻧﺸﺪﻩ؟؟؟
ﮔﻔﺘﻢ:مهم ﻧﻴﺴﺖ!
ﮔﻔﺖ:ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻱ؟!؟
ﮔﻔﺘﻢ:ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ!
ﮔﻔﺖ:ﻫﻨﻮﺯ ﺩﻭﺳﻢ ﺩﺍﺭﯼ؟
ﮔﻔﺘﻢ:ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ!
ﻧﺎﺭاﺣﺖ ﺷﺪ..
ﮔﻔﺖ:ﺍﮔﻪ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩی ﮐﻪ نمی ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ..
ﮔﻔﺘﻢ:ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ!
ﻳﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:←ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ→
ﮔﻔﺘﻢ:چی؟؟
ﮔﻔﺖ:واسم ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻴﺰﺍﻳﻲ ک واست ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ!!!
رفت..
ﺳﺮﻣﻮ ﺑﺎﻻ ﺍﻭﺭﺩﻡ ﺗﺎ ﺭﻓﺘﻨﺶ ﻭ ﺑﺒﻴﻨﻢ؛
ﺩﺍﺩ ﺯﺩ:ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻦ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ!!
فریاد کشیدم و گفتم:برووو..ولی ﻣﻦ ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﻣﻬﻢ نیستی..!
ﻓﻘﻂ ﮔﻔﺘﻢ:
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﺭﺩﺍی ﻣﻦ...
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﻳﻦ ﺩﻝ ﻣﻦ...
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﺭﺩدلم...
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﻡ...
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﻝ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﻡ...
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻲ ﺻﺪﺍشکستنم..
ﻳﺎ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﮔﻤﺸﺪﻧﻢ...
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﻧﺒﻮﺩﻧﻢ..
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ...
ﻣﻬﻢ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻱ ﮐﻪ ﺩﻳﮕﻪ ﻧﻴﺴﺘﻲ...
←حالا ک رفتی؛دﻳﮕﻪ ﻫﯿﭽﯽ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﺮﺍﻡ حتی خودم..
دیدگاه ها (۱)

آرام تر سکـــــوت کن …صدای بی تفاوتی هایت آزارم می دهــــد ....

کاش فقط یک نفر بود که وقتی بغض میکردم ، بغلم میکرد و میگفت گ...

دوریت زمستانی دیگر است ... کمتر از من دور شو ...

گاهی بدون بغض و گریه و بدون داد و هوارباید قبول کنی فراموش ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط