باز ن دفتر شعرت غزل آورده سی

باز ڪن دفتر شعرت غزل آورده ڪسی
شاعرے دلزده ڪِز ڪرده ڪنار قفسی

قفسے ساخته از باور و دلتنگے خویش
قفسے سخت تر از اهن و فولاد بسی

ڪسے از ڪوچه ے تنهایے او رد نشود
هر ڪسے میگذرد هم به هواے هوسی

هیچ ڪس همدم تنهایے این مرد نشد
درد بسیار و دریغ از ڪس و فریاد رسی

شاعرے دلزده با حسرت و اندوه شبی
داشت میگفت امان از غم بے هم نفسی❤️

#ستایش_قلب_سربی
#عاشقانه
دیدگاه ها (۰)

خانه ها پاییزکوچه ها پاییزخیابان ها پاییزچه برگ های سبزی،در ...

دامنی دوخته ام ، با گل زیبای غزلتا بپوشی همه شب ، دامن رویای...

کاش میشد الان منو یارم سوار ماشین بشیم بریم جایی که غم نباشه...

در بساط خستگی‌هایم به غیر از آه نیستهیچکس غیر از خودم از درد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط