رمان یونگی و ات پارت اول

ات دختری مهربون و خجالتیه که عاشق دنس و موسیقی رپ طرفدار اگوست دی اعظم.

یه روز که داره از خیابون قدم میزنه خیلی کلافه و خسته اس به یه مرد که ماسک و کلاه گذاشته بود خورد .

ات: امم ببخشید

یونگی: نه عیبی نداره

ات میخواد بره ولی یونگی نمیزاره مچ دستشو میگره ات بر میگرده نگاهش میکنه بعد که به چشمای مرد نگاه میکنه میفهمه اگوست دی اعظم هستش

ات: شوگا؟؟

یونگی: اوهوم منم

ات: باورم نمیشه یونگیییی

یونگی: اروم باش مردم میفهمن ات

ات: اسمم و از کجا میدونی؟

...ادامه دارد
اول برو یه سر بزن به پیج خواهر خوشگلم اینه
@ bts_ggg
دیدگاه ها (۰)

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط