🔴 ماجرای ناپدیدشدن پائولا جان ولدن
🔴 ماجرای ناپدیدشدن پائولا جان ولدن
شهر کوچک بنینگتون در منطقه ورمونت جایی عجیبی برای گمشدن است. بین سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۰، پنج نفر در این منطقه ناپدید شدند. قربانیان از یک پسر هشتساله گرفته تا یک شکارچی ۷۴ ساله بودند.
معروفترین گمشده دختری به اسم پائولا جان ولدن بود که در اولین روز ماه دسامبر سال۱۹۴۶ میلادی گم شد. پائولو در دانشگاه شهرش رشته هنر میخواند. نزدیکان او میگفتند که او قصد داشت رشتهاش را به گیاهشناسی تغییر دهد. هیچچیزی راجع به پائولا غیرطبیعی نبود. او دختر بسیار مؤدبی بود و نمرات خوبی میگرفت. همچنین او در کافهتریای دانشگاه کار میکرد. در اول دسامبر سال ۱۹۴۶ میلادی او به یکی از هماتاقیهایش گفت که میخواهد به جاده کنار دانشگاهش برود و کمی آنجا قدم بزند.
این جاده بیش از ۲۷۰ مایل طول دارد و تا نزدیکی مرز کانادا میرسد. برخی از کوهنوردان درراه پائولو را دیدند و به او هشدار دادند که لباسش مناسب کوهنوردی نیست. او به همراهش هیچ پولی نداشت و کسی باورش نمیشد که این آخرین باری است که او را میبینند. هماتاقیاش فکر میکرد که پائولا شب را در کتابخانه دانشگاه به درس خواندن مشغول است. اما روز بعد متوجه شد که هماتاقیاش از پیادهروی برنگشته است.
او مقامات دانشگاه را خبر کرد و آنها تیمهای کوچکی را برای جستوجوی پائولا تشکیل دادند. زمانی که آنها نتوانستند پائولا را پیدا کنند، به کلانتر شهر خبر دادند. بعد از ناپدید شدن پائولا شایعاتی درباره قتل او و یا خودکشیاش به گوش میرسید. دانشگاه برای چند روز تعطیل شد و همه اساتید و دانشجویان به دنبال پائولا میگشتند. حتی گارد ملی نیز وارد عمل شد. اما هیچ خبری از پائولا نشد. نتایج نشان میداد که یک مرد پائولا را درست قبل از ناپدید شدنش دیده است. آن مرد جوان در مورد پائولا دروغ میگفت چون در آن لحظه آنجا نبود اما بعدها دو شاهد گفتند که آن مرد جوان راست میگوید. جستجو برای پائولا همچنان ادامه داشت اما هیچ اثری از او و جسدش نبود و هیچکس نمیدانست که چه بلایی بر سر پائولا آمده است.
@black_holes1
شهر کوچک بنینگتون در منطقه ورمونت جایی عجیبی برای گمشدن است. بین سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۰، پنج نفر در این منطقه ناپدید شدند. قربانیان از یک پسر هشتساله گرفته تا یک شکارچی ۷۴ ساله بودند.
معروفترین گمشده دختری به اسم پائولا جان ولدن بود که در اولین روز ماه دسامبر سال۱۹۴۶ میلادی گم شد. پائولو در دانشگاه شهرش رشته هنر میخواند. نزدیکان او میگفتند که او قصد داشت رشتهاش را به گیاهشناسی تغییر دهد. هیچچیزی راجع به پائولا غیرطبیعی نبود. او دختر بسیار مؤدبی بود و نمرات خوبی میگرفت. همچنین او در کافهتریای دانشگاه کار میکرد. در اول دسامبر سال ۱۹۴۶ میلادی او به یکی از هماتاقیهایش گفت که میخواهد به جاده کنار دانشگاهش برود و کمی آنجا قدم بزند.
این جاده بیش از ۲۷۰ مایل طول دارد و تا نزدیکی مرز کانادا میرسد. برخی از کوهنوردان درراه پائولو را دیدند و به او هشدار دادند که لباسش مناسب کوهنوردی نیست. او به همراهش هیچ پولی نداشت و کسی باورش نمیشد که این آخرین باری است که او را میبینند. هماتاقیاش فکر میکرد که پائولا شب را در کتابخانه دانشگاه به درس خواندن مشغول است. اما روز بعد متوجه شد که هماتاقیاش از پیادهروی برنگشته است.
او مقامات دانشگاه را خبر کرد و آنها تیمهای کوچکی را برای جستوجوی پائولا تشکیل دادند. زمانی که آنها نتوانستند پائولا را پیدا کنند، به کلانتر شهر خبر دادند. بعد از ناپدید شدن پائولا شایعاتی درباره قتل او و یا خودکشیاش به گوش میرسید. دانشگاه برای چند روز تعطیل شد و همه اساتید و دانشجویان به دنبال پائولا میگشتند. حتی گارد ملی نیز وارد عمل شد. اما هیچ خبری از پائولا نشد. نتایج نشان میداد که یک مرد پائولا را درست قبل از ناپدید شدنش دیده است. آن مرد جوان در مورد پائولا دروغ میگفت چون در آن لحظه آنجا نبود اما بعدها دو شاهد گفتند که آن مرد جوان راست میگوید. جستجو برای پائولا همچنان ادامه داشت اما هیچ اثری از او و جسدش نبود و هیچکس نمیدانست که چه بلایی بر سر پائولا آمده است.
@black_holes1
۱.۳k
۱۱ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.