زحال هرکه پرسم در این عالم غمی دارد

زحال هرکه پرسم در این عالم غمی دارد
غم عشق آرزومندم که شیرین عالمی دارد
ز ساز دهر غیر از بی‌نوایی نغمه‌ای ناید
نوای عشق را نازم که خوش زیر و بمی دارد
تو غوغا در من افکندی و گل فریاد در گلبن
جفا کارند گل رویان ولی بیش و کمی دارد

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی
دایم گل این بستان شاداب نمی‌ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

یک روز در آغوش تو آرام گرفتم
یک عمر قرار از دل ناکام گرفتم
افسوس که چون لاله پر از خون جگر بود
جامی که زدست تو گل اندام گرفتم
از ساده‌دلی مشق وفاداری من شد
هر درس که زبد عهدی ایام گرفتم
دیدگاه ها (۱)

مـرا بنویسفرقے نمی‌ڪند روے ڪاغذ یا قلبتمهم بہ یاد آوردن م...

اعتبارم امروز خودجوش زیاد شد🤷‍♀️

چشمم پرید ناگه وگوشم کشید سوت.خون در رگم دوید. امشب صلیب رسم...

دل روشنی دارم ای عشق صدایم کن از هر کجا می توانی ...صدا کن م...

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم . . .

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط