رمان نفرت عشق♥:)
رمان نفرت عشق♥:)
ارسلان: دیاناااااااااااا.... دیانااا، جان من بلند شو غلط کردممم
دیانا جوابی ندارد
نگران شدم ، خیلی ترسیده بودم
ارسلان:دیانا توروخداااا جان من پاشو جان من ، پاشوووو
دیانا:یوهوووو ترسیدی ، فک کردی مردم از دستم راحت شدی😂😐
دیانا شروع کرد به خندیدن
دیانا: قیافشو چطوری ترسیده بود😂
تو شک بودم کم کم منم با خنده ی دیانا خندم گرف
ارسلان:دیوونه😂
دیانا:ناموصن،ترسیدی?‽😐😂
ارسلان: دیوونح ،یک تارموت کم میشد.، مح دیوونه میشدم
دیانا : بریم
ارسلان : بریم
دیانا پیدا شد
رفتیم خونه
ارسلان: دیاناااااااااااا.... دیانااا، جان من بلند شو غلط کردممم
دیانا جوابی ندارد
نگران شدم ، خیلی ترسیده بودم
ارسلان:دیانا توروخداااا جان من پاشو جان من ، پاشوووو
دیانا:یوهوووو ترسیدی ، فک کردی مردم از دستم راحت شدی😂😐
دیانا شروع کرد به خندیدن
دیانا: قیافشو چطوری ترسیده بود😂
تو شک بودم کم کم منم با خنده ی دیانا خندم گرف
ارسلان:دیوونه😂
دیانا:ناموصن،ترسیدی?‽😐😂
ارسلان: دیوونح ،یک تارموت کم میشد.، مح دیوونه میشدم
دیانا : بریم
ارسلان : بریم
دیانا پیدا شد
رفتیم خونه
۸.۳k
۰۴ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.