در عمق دریا دلم میخواست چشمهایم را ببندم و برای چند
در عمقِ دریا ، دلم میخواست چشمهایم را ببندم و برای چند لحظه هم که شده ، وانمود کنم که آب را فراموش کردهام ! اما هرچقدر بیشتر سعی میکردم ، کمتر میتوانستم به آب فکر نکنم؛ بیشتر غرق میشدم ...
باید همیشه به یاد داشته باشی که ماندگارترین چیزها در ذهن، آنهائیست که وانمود به فراموش کردنشان میکنی. هرچقدر بیشتر بخواهی چیزی را فراموش کنی، بیشتر در ذهنت با آن بازی میکنی ...
برای فرار کردن از چیزی، نباید آن را فراموش کنی، خودشان کم کم فراموش میشوند، میروند ...
سعی برای فراموش کردن چیزی، درست مانند فرار کردن از سایهات است. تو نباید از سایهات فرار کنی ، نمیتوانی که فرار کنی ! وقتش که برسد، خودش کم کم میرود ، فراموش میشود ...
باید همیشه به یاد داشته باشی که ماندگارترین چیزها در ذهن، آنهائیست که وانمود به فراموش کردنشان میکنی. هرچقدر بیشتر بخواهی چیزی را فراموش کنی، بیشتر در ذهنت با آن بازی میکنی ...
برای فرار کردن از چیزی، نباید آن را فراموش کنی، خودشان کم کم فراموش میشوند، میروند ...
سعی برای فراموش کردن چیزی، درست مانند فرار کردن از سایهات است. تو نباید از سایهات فرار کنی ، نمیتوانی که فرار کنی ! وقتش که برسد، خودش کم کم میرود ، فراموش میشود ...
- ۱.۷k
- ۱۰ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط