رفتم توی اتاق .. خداروشکر حموم رفتم کارام مونده میکاپو ای
رفتم توی اتاق .. خداروشکر حموم رفتم کارام مونده میکاپو اینا
رفتم به موهام حالت دادم میکاپ کردم لباس پوشیدم یه تیشرت
با یه شلوار بگ یه کفش اسپرت خوبه خیلی عاشق اینطور تیپی هستم
رفتم پایین
ج:حاضر.....این چیه پوشیدی
ات: زشته
ج:خیلی
ات:....
ج:برو عوض کن یکم با کلاس بپوش .... بازم نباشه
ات:چشم
رفتم بالا توی اتاق با حرص لباسامو در آوردم یه بلوز با یه دامن مشکی پوشیدم با کفش پاشنه بلند
چون از اول اسپرت میپوشیدم پاشنه برام سخته
رفتم پایین
ج:خوبه...بیا بریم
اروم اروم رفتم دنبالش
سوار ماشین شدیم
رفتیم خونه ی کوک
ج:در رو باز کن
ک: سلاممممم خوش اومدین
ات: سلام کوک
ج:چطوری
بازم اروم اروم رفتم پیش جیمین
ک:ات چرا می لنگی
ات: هیچی نشده
ک: بفرمایید بشینن.
ج: بیا عشقم
ات:چشم
رفتم پیش جیمین نشستم
ک: خب خب خانوم و اقای پارک
ج:بله
ک: چه خبر
ج:هیچی فقط زندگی میکنیم
ات:انا کجاست
ک:یه چند روزی میخواست بره خونه ی مامانش
ات:چیزی شده
ک: خب مامانش یکم مریضه اونم دیگه طاقت نیاورد گفت میخواد بره منم گفتم باشه
ات و ج:خدا شفا بده
(خلاصه پسرا اومدن بچه ته و زنش ملیس رفتن پاریس )
هوپی: جیمین به برنامه بچینید
ج:واسه چی
هوپی:ما میخوایم عمو شیم
ج: اول شما بعد ما
نامجون: ما خیلی دوست داریم ببینیم انگشت کوچیکیه
بچه ات مثل خودت میشه یا نه
ج:😂
هیچی نگفتم نمیخواستم مثل دفعه قبل داد بزنه
شوگا :ات چقدر آرومی
ات:من؟
ش:اره
ات:خب چی بگم
ش: اگه بچه دار شین دوست داری بچه ات چی بشه دختر یا پسر؟
اعضا:اوووو
ات:خب...
رفتم به موهام حالت دادم میکاپ کردم لباس پوشیدم یه تیشرت
با یه شلوار بگ یه کفش اسپرت خوبه خیلی عاشق اینطور تیپی هستم
رفتم پایین
ج:حاضر.....این چیه پوشیدی
ات: زشته
ج:خیلی
ات:....
ج:برو عوض کن یکم با کلاس بپوش .... بازم نباشه
ات:چشم
رفتم بالا توی اتاق با حرص لباسامو در آوردم یه بلوز با یه دامن مشکی پوشیدم با کفش پاشنه بلند
چون از اول اسپرت میپوشیدم پاشنه برام سخته
رفتم پایین
ج:خوبه...بیا بریم
اروم اروم رفتم دنبالش
سوار ماشین شدیم
رفتیم خونه ی کوک
ج:در رو باز کن
ک: سلاممممم خوش اومدین
ات: سلام کوک
ج:چطوری
بازم اروم اروم رفتم پیش جیمین
ک:ات چرا می لنگی
ات: هیچی نشده
ک: بفرمایید بشینن.
ج: بیا عشقم
ات:چشم
رفتم پیش جیمین نشستم
ک: خب خب خانوم و اقای پارک
ج:بله
ک: چه خبر
ج:هیچی فقط زندگی میکنیم
ات:انا کجاست
ک:یه چند روزی میخواست بره خونه ی مامانش
ات:چیزی شده
ک: خب مامانش یکم مریضه اونم دیگه طاقت نیاورد گفت میخواد بره منم گفتم باشه
ات و ج:خدا شفا بده
(خلاصه پسرا اومدن بچه ته و زنش ملیس رفتن پاریس )
هوپی: جیمین به برنامه بچینید
ج:واسه چی
هوپی:ما میخوایم عمو شیم
ج: اول شما بعد ما
نامجون: ما خیلی دوست داریم ببینیم انگشت کوچیکیه
بچه ات مثل خودت میشه یا نه
ج:😂
هیچی نگفتم نمیخواستم مثل دفعه قبل داد بزنه
شوگا :ات چقدر آرومی
ات:من؟
ش:اره
ات:خب چی بگم
ش: اگه بچه دار شین دوست داری بچه ات چی بشه دختر یا پسر؟
اعضا:اوووو
ات:خب...
۷۳۰
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.