غروب هاگوشه ایخودم را بغل می کنم و فکر میکنم به ساکنان شهرهای ساحلیدلشان که می گیردمی روندو غصه هایشان رادر دریا غرق می کنندفکر میکنمبه عصر جمعه های بارانی پاییزو من که اگر زنده از دریا برگردمشاهکار کرده ام