مینویسم

مینویسم...
برای قلبی که شکست
ودستی که دیگرتوان نوشتن ندارد...
و ذهنی که دیگر یارای فکر کردن نداشت...
مینویسم..
ازسرابی که همه هستی ام را به یغما برد...
و از طوفانی که خانه آرزوهایم راویران ساخت...
خانه ای که خراب شد کاخ آرزوهایم بود...
مینویسم...
ازبغض..
ازسکوت..
ازهرآنچه باید بشکند..
و شکسته شد .....
و هنر هیچ بند زنی اون رو بند نزد....
مینویسم...
از دردهای التیام نیافته...
ازبغض های بی صداشکسته...
از خفقان در گلو مانده
دیدگاه ها (۱)

سر سبز دل از شاخه بریدم، تو چه کردی؟افتادم و بر خاک رسیدم، ت...

حـــاڸ خــــوبتـــــو اُونـــــایـــــے خـراب میڪنـــــݧڪه ب...

کَم کَم یاد میگیری!برای هیچ چیز اصرار نکنی،شُدنی میشهموندنی ...

درساحل قلبها فقطردپای خوبان می ماندوگرنه موج روزگارهر ردی را...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط