با هم ندار بودیم. هرازگاهی که همدیگر را می دیدیم, می نشست
با هم ندار بودیم. هرازگاهی که همدیگر را میدیدیم, مینشستیم کنار هم، سر حرفمان باز میشد. میان صحبتهایی که از هر دری می کردیم، یکدفعه دیدم رفت توی خودش. پرسیدم: «چی شده آقای رئیسی؟!»
- رفته بودم نجف، حرم امیرالمؤمنین. با دل شکسته رو کردم به ضریح و گفتم: آقا! من هر چی میام اینجا، هرچی صداتون میزنم، شما که جواب منو نمیدید، شما که بهم رو نمیکنید، منم دیگه چیزی ازتون نمیخوام. میرم یه گوشهی این حرمتون، زیارت میکنم، نمازم رو میخونم و بعدشم زحمت رو کم میکنم. رفتم کنج حرم ایستادم به نماز. یکدفعه دیدم یکی میزنه به پشتم و میگه: کار برای خدا کنید، ما هم هواتون رو داریم. نمازم رو زود تموم کردم. سر برگردوندم که ببینم کیه، دیدم هیچ کسی دور و برم نیست!
با بغض میگفت، با حرفی که از تهِ قلبش میزد.
- آقای مروی! امیرالمؤمنین جواب منِ دل شکسته رو داد.
راوی: حجت الاسلام والمسلمین احمد مروی، تولیت آستان قدس رضوی
منبع: ویژه برنامه شبکه یک، دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
#شهید_ابراهیم_رئیسی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
- رفته بودم نجف، حرم امیرالمؤمنین. با دل شکسته رو کردم به ضریح و گفتم: آقا! من هر چی میام اینجا، هرچی صداتون میزنم، شما که جواب منو نمیدید، شما که بهم رو نمیکنید، منم دیگه چیزی ازتون نمیخوام. میرم یه گوشهی این حرمتون، زیارت میکنم، نمازم رو میخونم و بعدشم زحمت رو کم میکنم. رفتم کنج حرم ایستادم به نماز. یکدفعه دیدم یکی میزنه به پشتم و میگه: کار برای خدا کنید، ما هم هواتون رو داریم. نمازم رو زود تموم کردم. سر برگردوندم که ببینم کیه، دیدم هیچ کسی دور و برم نیست!
با بغض میگفت، با حرفی که از تهِ قلبش میزد.
- آقای مروی! امیرالمؤمنین جواب منِ دل شکسته رو داد.
راوی: حجت الاسلام والمسلمین احمد مروی، تولیت آستان قدس رضوی
منبع: ویژه برنامه شبکه یک، دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
#شهید_ابراهیم_رئیسی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
۱.۵k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.