خاطره


#خاطره
✍️عکسی روی دیوار بود که آقا مهدی کنار #سردار_سلیمانی عکس انداخته بود. خاطره این عکس را هم برایم گفته بود. تعریف کرد که: «یکبار #حاج_قاسم آمد در جمع بچه‌ها و ایستاد با هم عکس بگیریم. به شوخی گفتم: سردار خیلی کیف می‌کنی با ما #عکس می‌اندازی ها. سردار گفته بود:
کیف که می‌کنم هیچ دستتان را هم می‌بوسم.»

قاب را از دیوار برداشتم و گفتم بچه‌ها این هم هدیه ما به سردار. بدهید به او. بچه‌ها هم دادند و گفتم: بگذارید روی دیوار اتاقتان. موقع رفتن گفتم سردار برای من و بچه هایم #دعا کنید. حاج قاسم گفت: شما باید برای #شهادت من دعا کنید. گفتم: کشور و ما به شما نیاز داریم. ان‌شاءالله پایان عمرتان با شهادت باشد. گفت: #ان‌_شاء_الله ان‌شاءالله.ووقتی رفت سریع از #پنجره نگاه کردم.‌در را باز کرد سوار #ماشین شد و رفت #اشک من هم می‌ریخت.

#قاسم_بن_الحسن
🇮🇷 @baghdad0120
🕊
📚🕊
🕊📚🕊
📚🕊📚🕊
🕊📚🕊📚🕊📚🕊
دیدگاه ها (۱)

#🇮🇷شهید سردار قاسم سلیمانی: « وقتی صحنه نابخردانه آن نادان ...

ذره خاک تو چون خورشید است✍شهید سلیمانی: حادثه کوتاه کربلا یک...

دلم گرفتهمن جا مانده ی اربعینم😭😭😭#نوحه#اربعین#جاماندگان_اربع...

صبح باور عشق است در لبخند آسمانی تو (: #حاج_قاسـم#ساعت_عاشقی...

نسیمی سرد پرد هارا تکان میداد.روشنی داخل اتاق وجود نداشت بجز...

غرور اسلیترینی (فصل ۲) P5

رویای شیرین من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط