دستانت را به من بده میدویم با هم تا طلوع خورشید همراه میش

دستانت را به من بده میدویم با هم تا طلوع خورشید همراه میشویم با هم تا ته این جاده که انتها ندارد
دستانت را دردستانم بگزار تا با هم همراه شویم تا دیگر به اطرافمان نگاه نکنیم تا همسفر پروانه ها شویم و تا اوج ابر ها پرواز کنیم
جای خالی بین انگشتانم را خالی نگذار همراهی ام کن تا شاپرک ارزوهایمان را با هم به پرواز در اوریم
دیدگاه ها (۳)

آبانیا عشقن مثل دختر خاله ی گلم

بعد به من میگن بشین یه گوشه انقدر اتیش نسوزون من نمیتونممممم...

بله من هنوزم همون دخمل شیطون بابا جونمم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط