برایش نوشتم:
برایش نوشتم:
امروز دلم حال اناری را دارد که روی بالاترین شاخه درخت مانده و ممکن است از ترس همیشه تک و تنها ماندن، بترکد..
برایش نوشتم:
انارهای ترکخورده روی درختها، همیشه غمگینم میکنند. تصور اینکه فراموش شدهاند، تصور اینکه هیچ دستی سمتِ چیدنشان نرفته، تصورِ تک و تنها ماندن و از این غصه ترکیدنشان، مرا یاد هزاران دلهای تنها میاندازد.
دلهایی که صاحبانشان حرفهای نگفته و نباید گفته شده را دستهدسته درونشان میچینند، دلهایی که گاهی زیر حجم سنگینی حرفها فرو میپاشند و کسی ترکیدنشان را نمیبیند.
نوشتم همانقدر که انارها به دیده شدن، به دستی برای چیدن نیاز دارند، دلها هم.. و شاید برعکسش..
نوشتم کاش امروز کسی برایم بنویسد که:
دستانم کاسهای است که میتواند انارِ دلت را از افتادن و ترکیدن نجات دهد.
اصلا تصورش هم قشنگ است. لمیدنِ پر آرامش در گودی دستانی که گرم است، امن است..
برایش نوشتم:
ترکیدن انارهای تنها روی درخت، سرنوشت اندوهناکی است، اما ترکیدن دل در زیر حجمِ تنهایی اندوهناکتر..
امروز دلم حال اناری را دارد که روی بالاترین شاخه درخت مانده و ممکن است از ترس همیشه تک و تنها ماندن، بترکد..
برایش نوشتم:
انارهای ترکخورده روی درختها، همیشه غمگینم میکنند. تصور اینکه فراموش شدهاند، تصور اینکه هیچ دستی سمتِ چیدنشان نرفته، تصورِ تک و تنها ماندن و از این غصه ترکیدنشان، مرا یاد هزاران دلهای تنها میاندازد.
دلهایی که صاحبانشان حرفهای نگفته و نباید گفته شده را دستهدسته درونشان میچینند، دلهایی که گاهی زیر حجم سنگینی حرفها فرو میپاشند و کسی ترکیدنشان را نمیبیند.
نوشتم همانقدر که انارها به دیده شدن، به دستی برای چیدن نیاز دارند، دلها هم.. و شاید برعکسش..
نوشتم کاش امروز کسی برایم بنویسد که:
دستانم کاسهای است که میتواند انارِ دلت را از افتادن و ترکیدن نجات دهد.
اصلا تصورش هم قشنگ است. لمیدنِ پر آرامش در گودی دستانی که گرم است، امن است..
برایش نوشتم:
ترکیدن انارهای تنها روی درخت، سرنوشت اندوهناکی است، اما ترکیدن دل در زیر حجمِ تنهایی اندوهناکتر..
۲.۹k
۲۰ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.