افزون ز توانم نتوانم برهانم

افزون زِ توانم نتوانم برهانم
آن آه و قرار و..دل بی تاب

در همهمه ی عشق به محتاج نگویم
سنجیده دلت را بسپار به نور مهتاب
✍️پدرام.د
دیدگاه ها (۰)

هنوز هم دوستش دارم شاید هرگز او را ندیده ام! اما در خیال پرد...

پشت آن کوه کجاست؟قاصدک آمد از آن راه دراز...اشک در چشم...غم ...

فقر را چگونه تصور میکنی..شايد فقر در آشفتگی افکارمان باشد او...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط