پارت۳فیک داستان جیمین

رفتینو خوش گذروندین و یادی از خاطرات قدیم کردین

وقتی داشتی برمیگشتی خونه وسط راه ب شدت تشنت شد بهش گفتی ک ماشینو بزنه کنار تا بری اب بخری اما وقتی از ماشین پیاده شدی توی خیابون با صحنه ی خیلی بدی روبرو شدی(صحنه؛: دوست دختر قبلی جیمین داشت اونو میبوسید) تا دیدی ک جیمین تورو دیده سریع دویدی تو ماشین و گفتی: هیچی نگو فقط برو خونه ی خودت زود باش






بچه ها میدونم خیلی کمه ولی مادرم تشریف بدش را اورد و باید پایان بدم وگرنه میفهمه و از ده قسمت جرم میده
دیدگاه ها (۱)

ام سلامی دوباره ب تمام دوستای عزیزم ببخشید من امروز گوشیم هن...

دوستام تنهامفرد های منن بچها داره بارون میادد ...

شکار لحظه جان من نگا قیافه هارو

بشدت عاشق این عکسم

وقتی مستی و دیر میای خونه پارت یک (دو پارتی)

نام فیک: عشق مخفیPart: 43ویو جیمین*من رفتم ارایشگاه و...خلاص...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط