کفشهایم را میپوشم و در زندگی قدم میزنم
کفشهایم را میپوشم و در زندگی قدم میزنم
من زندهام و زندگی ارزشِ رفتن دارد ...
آن قدر میروم تا صدای پاشنههایم
گوش ناامیدی را کر کند !
خوب میدانم که گاه کفشها،
پاهایم را میزند،
میفشرد و به درد میآورد
اما من همچنان خواهم رفت
زیرا زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد ...
ماندن در کار نیست!
گذشتههای دردناک را رها میکنم و به آینده نامعلوم،
نمیاندیشم!
ولی این را میدانم ،
آینده با گذشته یکسان نخواهد بود !
زندگی نه ماندن است نه رسیدن
زندگی به سادگی رفتن است
به همین راحتی ،
زندگی چقدر آسان است ...
من زندهام و زندگی ارزشِ رفتن دارد ...
آن قدر میروم تا صدای پاشنههایم
گوش ناامیدی را کر کند !
خوب میدانم که گاه کفشها،
پاهایم را میزند،
میفشرد و به درد میآورد
اما من همچنان خواهم رفت
زیرا زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد ...
ماندن در کار نیست!
گذشتههای دردناک را رها میکنم و به آینده نامعلوم،
نمیاندیشم!
ولی این را میدانم ،
آینده با گذشته یکسان نخواهد بود !
زندگی نه ماندن است نه رسیدن
زندگی به سادگی رفتن است
به همین راحتی ،
زندگی چقدر آسان است ...
۴۳۸
۰۴ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.