httpstelegrammenagofteha

https://telegram.me/nagofteha73
اولین تلنگر را مادر شوهرش زد، وقتی که اسم کوچکش را فراموش کرد و صدا زد: «عروس، بیا پایین.» روزهای بعد با معنای عروس بیشتر خو گرفت. هر چه بود عروس بود و یک روز فهمید که عروس یک نفر نیست. صدها و هزارها عروس دیگر است.
رفته رفته دانست که عروس یک عالم معنا دارد که بیشترش به او مربوط نمی‌شود، به صدها عروس پیش از او مربوط می‌شود! فهمید که هر کاری می‌کند، سایه‌ای از خاطره و رفتار و منش عروس‌های قبل را هم با خودش دارد. طول کشید تا بفهمد که بیرون آمدن از آن قالب حاضر و آماده سخت است، نشان دادن و ثابت کردن این که متفاوت است. مثل تمام عروس‌ها نیست. آدمی ست که از این به بعد باید تعریف بشود، نه این که تعریف قبل از خودش را یدک بکشد. همه‌ی رفتارهایش به عروس بودنش منسوب می‌شد، با عروس بودنش داوری می‌شد، نه خود خودش...!

در راه ویلا
#فریبا_وفی
دیدگاه ها (۲)

https://telegram.me/nagofteha73 فردا تو را خواهم دید ...

https://telegram.me/nagofteha73 بیا به مرگ فکر نکنیم،کنار هم...

https://telegram.me/nagofteha73 انگار که خداوند معشوقه ایداش...

https://telegram.me/nagofteha73 تو می توانیتمام خواسته ی یک ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط