پیچ رادیو را چرخاند و صدای خسته گوینده درون خانه طنین اند
پیچ رادیو را چرخاند و صدای خسته گوینده درون خانه طنین انداخت،《چیزی که هم اکنون می شنوید آژیر سفید است و به معنی برقراری کامل امنیت در شهر هاست.》
نفسی که در سینه اش خفه مانده بود را ول کرد و با خوشحالی طناز را صدا زد:
-طنازک،خانم خانما خبر خوش مژدگونی بده تا بگم برات!
زن چشمانم را در حدقه تاب داد و سبد ریحان ها را زیر بغلش زد،تند تند راه می رفت و می گفت:
-علی چی میخوای بگی؟مگه تو این دوره زمونه چیزی ام هست که باعث مژدگونی بشه؟
اشک در چشمانش جمع شد و با بغض گفت:داداش دسته گلمو چیکار کنم؟چرا برنگشته؟من میدونم شهید شده بهم چیزی نمیگین.
در خانه به شدت صدا می داد و انگار کسی با مشت و لگد به جانش افتاده بود؛علی به طرف در هجوم برد و چند دقیقه بعد فریادی از ته دل سر داد با دادمی گفت :طناز بیا اینجا خانم چشمت روشن جنگ تموم شده نمی دونستی؟
این سبد ریحان ها بود که مهمان آب شفاف حوض شد.
نفسی که در سینه اش خفه مانده بود را ول کرد و با خوشحالی طناز را صدا زد:
-طنازک،خانم خانما خبر خوش مژدگونی بده تا بگم برات!
زن چشمانم را در حدقه تاب داد و سبد ریحان ها را زیر بغلش زد،تند تند راه می رفت و می گفت:
-علی چی میخوای بگی؟مگه تو این دوره زمونه چیزی ام هست که باعث مژدگونی بشه؟
اشک در چشمانش جمع شد و با بغض گفت:داداش دسته گلمو چیکار کنم؟چرا برنگشته؟من میدونم شهید شده بهم چیزی نمیگین.
در خانه به شدت صدا می داد و انگار کسی با مشت و لگد به جانش افتاده بود؛علی به طرف در هجوم برد و چند دقیقه بعد فریادی از ته دل سر داد با دادمی گفت :طناز بیا اینجا خانم چشمت روشن جنگ تموم شده نمی دونستی؟
این سبد ریحان ها بود که مهمان آب شفاف حوض شد.
۱.۰k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.