فروغ فرخزاد

فروغ فرخزاد

 آیا دوباره گیسوانم را در باد شانه خواهم زد؟
آیا دوباره باغچه ها را بنفشه خواهم کاشت؟
و شمعدانی ها را
در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت؟

آیا دوباره روی لیوان ها خواهم رقصید؟
آیا دوباره زنگ در مرا بسوی انتظار صدا خواهد برد؟
به مادرم گفتم : دیگر تمام شد
گفتم :همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می افتد
باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم
 
انسانِ پوک
انسان پوک پر از اعتماد
نگاه کن که دندانهایش
چگونه وقت جویدن سرود می خوانند
و چشمهایش
چگونه وقت خیره شدن می درند
و او چگونه از کنار درختان خیس می گذرد :
صبور،
سنگین 
سرگردان

در ساعت  چهار
در لحظه ای که رشته های آبی رگهایش
مانند مارهای مرده از دو سوی گلوگاهش
بالا خزیده اند
و در شقیقه های منقلبش آن هجای خونین را
تکرارمی کند...
دیدگاه ها (۳)

چنان دل بسته ام کردی که با چشم خودم دیدمخودم میرفتم اما سایه...

. یکی پاییز عاشق می شود یکی عاشق پاییز و من با عشق توپاییز ...

دنیای من تویی،اما ندارمت

بگو راه را گم کرده بودمبگو ساعتم خواب مانده بوداصلا بگو به م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط