خانه ای سرد و نمور
خانه ای سرد و نمور
بی چراغ و بی نور
در ڪنارِ راهی
پُرِ از وحشت و خالی زِ عبور
به گمانم که در اینجا
شُده ام زنده به گور
چه ڪسی می داند
پشتِ این چهره ی بی روح وُ عبوس
ڪوهی از احساس است
مملو از حسِ غرور
آنڪه باید باشد
محرمِ این دلِ بی سنگِ صبور
و زَند قلبِ مرا
گِره با شادی و شور...
نیست افسوس!
دِگر دور شده...
خیلی دور!
🍂🍂
بی چراغ و بی نور
در ڪنارِ راهی
پُرِ از وحشت و خالی زِ عبور
به گمانم که در اینجا
شُده ام زنده به گور
چه ڪسی می داند
پشتِ این چهره ی بی روح وُ عبوس
ڪوهی از احساس است
مملو از حسِ غرور
آنڪه باید باشد
محرمِ این دلِ بی سنگِ صبور
و زَند قلبِ مرا
گِره با شادی و شور...
نیست افسوس!
دِگر دور شده...
خیلی دور!
🍂🍂
۱.۶k
۲۷ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.