من چادر بر سر دارم و تو چفیه بر شانه

‌ 🌷 من چادر بر سر دارم و تو چفیه بر شانه...
وچه حکایت غریبی است میان این چفیه و چادر...🙄
از سپیدی چفیه تو تا سیاهی چادر من
جاده ای است به سرخی خون❣
جاده ای که عفت مرا وامدار غیرت تو می کند💘 غیرتت اگر نبود چادرم کجای این زمانه بود؟! 💓

🌷 تو که چفیه بر شانه می اندازی من چادرم را محکم تر می گیرم، نکند چادرم شرمنده چفیه ات شود😰
نکند یادم برود❗ ️که دست از جانت کشیدی تا دست نامحرمی به چادر من نرسد😔
نکند یادم برود❗ ️که چشم بر آرزو هایت بستی تا چشم آلوده به هوسی👀 حتی خیال جسارت به دختران سرزمینت را هم نکند.⛔ ️

🌷 نه من یادم نمی رود،یادم نمی رود ‼ ️
که سرخی خونت را به سیاهی چادر من به امانت داده ای👌
اگر چفیه تو سجاده آسمانیت شده پس چادر من هم می تواند بال آسمانی من شود...😍

🌷 چفیه ات را بر شانه هایت بیانداز،سربند یا فاطمه ات را بر سر ببند دل به جاده آسمانیت بزن که دوباره می خواهند چادر از سر دختران فاطمه بکشند 😱 دوباره می خواهند میراث مادرت را به تاراج ببرند..😔
دل به جاده بزن که سیاهی چادر من در گروی سپیدی چفیه توست برادرم...👌
دیدگاه ها (۲)

#شب_جمعههر شب جمعه تو را ندبه کنان میخوانمنفسم ،سینه زنی کرد...

چشمان تو بی سرمهخودش جنگ جهانی ست؛ وقتی پُرِ باروت و فش...

#شهیدهدخترها هم شهید می شوندیا شهید پرور میشوند خواهرم تومان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط