میدونی گم شدن خیلی بده

میدونی گم شدن خیلی بده
اینو اولین بار وقتی 9 سالم بود فهمیدم
رفته بودیم پارک
من یه لحظه از خونواده جدا شدم و تمام....
گم شده بودم...
کلی فکر کردم، ولی فکرم کار نمیکرد
هیچی به ذهنم نمیرسید
آخر رفتم روی یه صندلی نشستم
و شروع کردم به زار زدن
تا اینکه اسمم رو از بلندگوی پارک خوندن و بعد از کلی گریه پیدام کردن
ولی این بدترین گم شدن زندگیم نبود،
گم شدن واقعی توی بیرون اتفاق
نمی افته... بلکه توی ذهنته
یه وقتی که اونقدر با خودت غریبه میشی
که یادت نمیاد یه زمانی چجور آدمی بودی...
همین یعنی گم شدی
همین یعنی بدجور خراب کردی
اینجور مواقع دیگه پیدا شدنت به
بلندگو یا پدر و مادرت بستگی نداره
به دوستات هم بستگی نداره
شانس اینکه بتونی دوباره خودت
رو پیدا کنی خیلی کمه
شاید اصلا هیچوقت پیدا نشی
بدترین قسمتش رو میدونی؟
هیچ صندلی هم وجود نداره
که بشینی روش و زار بزنی
دیدگاه ها (۱۰۵)

کاش میشد بچگی رازنده کرد،کودکی شد کودکانه گـریه کرد،شعرقهر ق...

فردا و دیروزبا هم دست به یکی کردند: دیروز با خاطراتش مرا فری...

بهترین جفت در جهان خنده و گریه است،آنها هیچگاه یکدیگر را همز...

‏آدمای زندگیت رو بچین کنار هم ببین کیا اگه نباشن از نبود‌شون...

دوست داشتن، چیزی شبیه به گم شدنه، توی یه آدم دیگه. حالا هرچی...

پارت ۸۴

Blackpinkfictions پارت۲۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط