دختری که آرزو داشت.

سلام بچه ها اینم پارت بعد ولی لطفاً حمایت کنین.

p. 3

حالا چیکار کنم این موقع صبح بنزین از کجام بیارم!
فقط دو راه هست ۱ اینکه اسنپ بگیرم که پیدا نمیشه
۲ اینکه برم تو انباری ترسناکمون بنزین بیارم😱😨
و خب مجبورم گزینه ۲ رو انتخاب کنم
رفتم داخل انباری خیلی چیزا اونجا بود چراغ سوخته بود پس مجبورم از فلش گوشی استفاده کنم داشتم فکر میکردم که بنزین کجاست که یهو یه صدایی اومد!👻 و بعله بنزین ها پیدا شد بنزین ها بود که افتادد ولی کی اونا رو انداخته بود؟ گربه سیاه منو یاد یونگی انداخت ولی مگه گربه سیاه بد شانسی نمیاره!
این خرافات چیه تازه چون یاد یونگی افتادم خوش شانسی هم میاره😁
حرکت کردم و وقتی رسیدم به فرودگاه مریم رو دیدم
مریم"
نیکی؛
؛ سلام مریم چطوری؟

" خوبم تو خوبی؟

؛آره ممنونم پرواز چی شد؟

" تاخیر خورده به ساعت ۴

؛ چرا؟ یعنی باید ۳ ساعت اینجا بشینیم؟

" نمیدونم ولی لازم نیست بشینیم برامون تو اتاقک های فرودگاه جا برای خواب و غذا و میز گذاشتن.

؛واقعا ؟ چه خوب!

"تازه بلیط من و تو فرست کلس شده😎

؛چی بهتر از این! خب فعلا موقع پرواز میبینمت.

" باشه پس فعلا خداحافظ.😋

#کره_جنوبی #بی_تی_اس #جونگ_کوک #پسران_ضد_گلوله #کوک #رمان_بی_تی_اس
دیدگاه ها (۰)

دختری که آرزو داشت

دختری که آرزو داشت

مروارید

دختری که آرزو داشت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط