من اگر حق انتخاب داشتم میخواستم گنجشک باشم گنجشک ها دنی
من اگر حق انتخاب داشتم، میخواستم گنجشک باشم. گنجشک ها دنیایی ساده دارند، پرواز کنان میگردند دنبال تکه ای نان خشک که روزشان را سپری کنند. صبح ها را به بحث روی سیم های برق و شاخه های درختان به شب میرسانند و شب را با فکر یک تکه نان و فردایی دیگر، به روز. در این میان، برای رسیدن به آن تکه نان خشک بقیه را با نوکشان زخمی نمیکنند. گنجشک ها دروغ نمیگویند، نارو نمیزنند و حسادت نمی ورزند. گنجشک ها آزاد هستند. نیازی ندارند برای دیده شدن، ساعت ها به خودشان برسند و به کسی توضیحی در مورد کارهایشان بدهند. گنجشک ها زیر قرض و قول نمیروند، جنگ زده و تنها نمیشوند. گنجشک ها خیانتکار از آب در نمی آیند، برای یکدیگر پاپوش درست نمیکنند و از پشت خنجر نمیزنند. و از همه مهمتر، گنجشک ها عاشق نمیشوند، ترک نمیشوند و مجبور نمیشوند برای تحمل درد، سیگاری شوند و ساعت ها خیابان های این شهر سرد را بالا و پایین کنند.
کاش میشد،
گنجشک بود و بس.
کاش میشد،
گنجشک بود و بس.
- ۸۰۰
- ۲۱ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط