p¹ دوست یا شایدم خانواد
ببینین من مهربونم شرطارو نرسوندین ولی گذاشتم😑
ویو ا.ت
من با اعضا به خوابگاه رفتم و اونجا بود که یهو یه سگ خنگ و بامزه پرید روم و چسبید به پاهام
حالا یادم اومد چرا از سگا میترسیدم
+یکی اینو از روی من برداره(با ترس)
-تهیونگ
/ها
%برشدار
/خب
#یاع یاع
تهیونگ یونتان رو برداشت و برد تو اتاق خودش و جین هم داشت از خنده جررررر میخورد
#یاع یاع یاع
ویو نامجون
ا.ت نزدیک بود از ترس به خودش بشاشه ولی جین برعکس
تهیونگ و جونکوک و جیمین چسبیدن به اون سگ بدبخت
شوگا عم رفت تو اتاقش و جیهوپ و ا.ت هم با شوگا رفتن
وایستا شوگا رفت تو اتاق (دویدن به سرعت جت)
وقتی رسیدم دم در شوگا نبود
گرخیدم سریع پتوی تختو کشیدم کنار دیدم شوگا مثل یک جنازه افتاده رو تخت و خوابیده جیهوپ و ا.ت هم زل زده بودن بهش
شوگا رو بیدار کردم
-ها چته
*تو چته مهمون داریمااااااا
+شما همیشه همینین
^متاسفانه اره
+.........
(پرش زمانی به یه هفته بعد)
ویو اعضا
#ا.ت این چند روز اصلا مارو تحویل نمیگیره
@حتما از ما بدش میاد
-ولی اولا خیلی خوش برخود بود که
*شاید بخاطر همون دلایل مسخرس که از ما بدش میاد
^فکر نکنم چون تاحالا مسخرمون نکرده
/اها راستی دیشب به من گفت که امروز ببرمش خونشون
%ولی قرار شد بیرون منتظر بمونیم
*چرا
/یادتونه گفت مامان باباش سختگیرن
-اره
@ تهیونگ تو مگه رانندگی بلدی
همه ی اعضا:-_-
(پرش زمانی ساعت ۲ بعدظهر)
ا.ت ویو
از خرید برگشتم و رو به تهیونگ گفتم
+بریم
/آره
%منم میام
@چون جونکوک میاد منم میام
-چون جیمین میاد منم میام
^چون شوگا میاد منم میام
#چون جیهوپ میاد منم میام
*چون جین میاد منم میام
یونتان:هاپ هاپ هاپ(😂)
/پسرم زبون باز کرده🥹
+خب بریم
(پرش زمانی جلو در خونه ی ا.ت)
ا.ت ویو
همین که پامو گذاشتم تو خونه.......
شرطا
کامنتا ۱۰
لایکا ۱۸
فالورها ۶۸
ببینم چیکار میکنین
ویو ا.ت
من با اعضا به خوابگاه رفتم و اونجا بود که یهو یه سگ خنگ و بامزه پرید روم و چسبید به پاهام
حالا یادم اومد چرا از سگا میترسیدم
+یکی اینو از روی من برداره(با ترس)
-تهیونگ
/ها
%برشدار
/خب
#یاع یاع
تهیونگ یونتان رو برداشت و برد تو اتاق خودش و جین هم داشت از خنده جررررر میخورد
#یاع یاع یاع
ویو نامجون
ا.ت نزدیک بود از ترس به خودش بشاشه ولی جین برعکس
تهیونگ و جونکوک و جیمین چسبیدن به اون سگ بدبخت
شوگا عم رفت تو اتاقش و جیهوپ و ا.ت هم با شوگا رفتن
وایستا شوگا رفت تو اتاق (دویدن به سرعت جت)
وقتی رسیدم دم در شوگا نبود
گرخیدم سریع پتوی تختو کشیدم کنار دیدم شوگا مثل یک جنازه افتاده رو تخت و خوابیده جیهوپ و ا.ت هم زل زده بودن بهش
شوگا رو بیدار کردم
-ها چته
*تو چته مهمون داریمااااااا
+شما همیشه همینین
^متاسفانه اره
+.........
(پرش زمانی به یه هفته بعد)
ویو اعضا
#ا.ت این چند روز اصلا مارو تحویل نمیگیره
@حتما از ما بدش میاد
-ولی اولا خیلی خوش برخود بود که
*شاید بخاطر همون دلایل مسخرس که از ما بدش میاد
^فکر نکنم چون تاحالا مسخرمون نکرده
/اها راستی دیشب به من گفت که امروز ببرمش خونشون
%ولی قرار شد بیرون منتظر بمونیم
*چرا
/یادتونه گفت مامان باباش سختگیرن
-اره
@ تهیونگ تو مگه رانندگی بلدی
همه ی اعضا:-_-
(پرش زمانی ساعت ۲ بعدظهر)
ا.ت ویو
از خرید برگشتم و رو به تهیونگ گفتم
+بریم
/آره
%منم میام
@چون جونکوک میاد منم میام
-چون جیمین میاد منم میام
^چون شوگا میاد منم میام
#چون جیهوپ میاد منم میام
*چون جین میاد منم میام
یونتان:هاپ هاپ هاپ(😂)
/پسرم زبون باز کرده🥹
+خب بریم
(پرش زمانی جلو در خونه ی ا.ت)
ا.ت ویو
همین که پامو گذاشتم تو خونه.......
شرطا
کامنتا ۱۰
لایکا ۱۸
فالورها ۶۸
ببینم چیکار میکنین
۱.۹k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.