صدای جیغاش قشنگ رو مغزم بود

صدای جیغاش قشنگ رو مغزم بود
بلند شدم با عصبانیت از موهای بلندو قهوایش گرفتم و بلندش کردم سرش داد زدم #خفعـ_شوووو لعنتی ببند دهنتو
از موهاش کشون کشون تا بالا پشتمون کشوندمش
شلواره سفیدش خاکیو پاره پاره شده بود از کشیده شدن روی زمین
از سره زانوهاش خون بود که میریخت...
گریه هاش هر لحظه داشت بیشترو مثله موهاش بلندتر میشد
صدای جیغش تمامه ساختمونو پر کرده بود
از یقه لباسش گرفتم و چسبوندمش به لبه پشته بوم زل زدم تو چشمای قهوایش
-ببینـ ملینا..دیگعـ داریعـ حالمو بهمـ میزنیعـ..
دیگعـ نمیتونم تحملت کنمــــــــــ
با داد حرف میزدم و #حس میکردم انقد صدام بلنده که خداهم گوشاشو گرفته و چشماشو بسته

-لعنتیــــــــــ توی اضافی باید بمیری....به دنیا اومدنت بدترین اتفاقه ممکن بووود
تو باید بمیریــــــــــ
باید به زندگیه لعنتیت پایان بدی...
بلندتر داد زدم -میفهمیــــــــــــــــــــ؟؟؟؟
مثله یه مجسمه فقط نگام میکرد حتی دیگه گریم نمیکرد
از زیره زانوهاش گرفتم و از ۱۵طبقه انداخمتش پایین...
اخرین چیزی که از اون ادمه لعنتی شنیدم یه جیغه #بنفش بود و...
و بعدم...
بعدم..
#سکوتـ....!
#ملیـــــ_نوشتـــــ :)