می توان لبخند را عیدانه کرد
می توان لبخند را عیدانه کرد
می توان غم را زدل بیگانه کرد
بر درخت آرزوها می توان
پیله امید را پروانه کرد
می توان با نیت یک باغبان
شوره زاری تشنه را گلخانه کرد
یا که از بهر کبوترهای مست
پشت بام خانه را میخانه کرد
می توان با راندن نفرت زدل
در دل هر دشمنی کاشانه کرد
دل شکستن عادت دیرینه ایست
ترک این عادت مگر دیوانه کرد
می توان دست ضعیفی را گرفت
یا دمی زلف یتیمی شانه کرد
کاش میشد مرحم زخمی شویم
رخت آبادی به هر ویرانه کرد
می توان در ساحل دریای غم
با دلی خوش خنده ای مستانه کرد
مردی و مردانگی افسانه شد
کاش میشد یاد این افسانه کرد
می توان غم را زدل بیگانه کرد
بر درخت آرزوها می توان
پیله امید را پروانه کرد
می توان با نیت یک باغبان
شوره زاری تشنه را گلخانه کرد
یا که از بهر کبوترهای مست
پشت بام خانه را میخانه کرد
می توان با راندن نفرت زدل
در دل هر دشمنی کاشانه کرد
دل شکستن عادت دیرینه ایست
ترک این عادت مگر دیوانه کرد
می توان دست ضعیفی را گرفت
یا دمی زلف یتیمی شانه کرد
کاش میشد مرحم زخمی شویم
رخت آبادی به هر ویرانه کرد
می توان در ساحل دریای غم
با دلی خوش خنده ای مستانه کرد
مردی و مردانگی افسانه شد
کاش میشد یاد این افسانه کرد
۲.۹k
۲۶ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.