روزی پاک کن بر می دارم

روزی پاک کن بر می دارم
و تمام این مرزها و
خط کشی ها را از ذهن خودم پاک می کنم؛

روزی قلم قرمز می کشم روی همه آنچه فرهنگ و جامعه و سنت به من آموخته اند؛

روزی پشت پا می زنم به همه این دسته بندی ها
که ما را در حصار می کشد:
من داخل و تو خارج،
من سفید و تو سیاه،
من دیندار و تو بی دین،
من نجیب و تو نانجیب،
من آریایی و تو عرب،
من مدرن و تو سنتی،
من خدا باور و تو بی خدا،
من شیعه و تو سنی،
من مسلمان و تو بهایی،
من....و تو...؛

روزی پاک کن بر می دارم و همه این مرزها را پاک
می کنم،
همه آنچه بین من و تو ایستاده تا نگذارد من با همه وجود، تو را با همه وجود، در آغوش کشم!

روزی در خیابان های این جهان راه می افتم و به خود می گویم همه جهان وطن من است،
آنگاه
مسیح وار
ناهنجاران را عشق خواهم بخشید
و منصوروار به پای سفره جذامیان، روزه خواهم شکست.

روزی یاد خواهم گرفت که هستی را بالاتر از همه این مرزها و خط کشی ها نگاه کنم
و آدم ها را فارغ از تاریخ و جغرافیا و مذهب دوست بدارم.

روزی پاک کن برمی دارم و همه خط های کشیده شده به دور عشق را پاک خواهم کرد.
آنگاه خواهم دانست که درمان همه زخم ها
عشق
است؛
عشقِ بی حساب...
دیدگاه ها (۱۲)

چه کردی با وفا ، لب آفریدی .به گرمی بر لبش تب آفریدی .برای ...

ببخشید آقای نخست وزیر؛سهم شما نامگذاری هیچ خیابانی از وطن نی...

برای من،که هرروز با صدای سرفه گنجشکها بیدار میشوم...وارونگی ...

دیکتاتور تویی و آغوشت که هربار مرا تسلیم میکند

‍این روزها عجیب دل تنگ می شوم و من این دلتنگی را عاشقانه به ...

موسیقی

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط