💫دانلود کتاب صوتی دیوید کاپرفیلد
💫دانلود کتاب صوتی دیوید کاپرفیلد
https://xip.li/u9f3Ct
موضوع: رمان
✍نویسنده: چارلز دیکنز
💿حجم: 43.6 مگابایت
⏳زمان: 1 ساعت و 35 دقیقه و 9 ثانیه
کتاب دیوید کاپرفیلد را میتوان معروفترین رمان چارلز دیکنز در نظر گرفت. این رمان با کودکی دیوید که کودک مورد علاقۀ خود چارلز دیکنز نیز هست؛ شروع شده و تا دورهی میان سالی او ادامه مییابد.
دیوید شش ماه بعد از مرگ پدرش به دنیا میآید. به نوعی نحسی در زندگی این کودک پیش از تولدش شروع شده است. در ابتدای داستان دیوید با مادری مهربان و شیرین و نازنین همراه است تا این که مشکلات زندگی او را وادار میکند با مردی به نام موردستون ازدواج کند مردی با رفتاری خشونتآمیز که سرانجام دیوید را به مدرسهای بیرون شهر میفرستد. مشکلات دیوید ادامه دارد، بعد از مدتی مادر او نیز میمیرد و…
در بخشی از کتاب صوتی دیوید کاپرفیلد می شنویم:
آن شب، شبی طولانی و غمناک بود. انتظار نداشتم تا زمان فرا رسیدن مرگم رنگ آرامش را ببینم. تصمیم گرفتم از انگلستان مهاجرت کنم زیرا دیگر نمیتوانستم در آن خانهای که با دورا آنقدر خوشبخت بودم، بدون او بمانم.
پیش از آن که بروم، تردلز برای ملاقات با من و عمهام آمد و گفت که یوریا هیپ برای بازپرداخت پولی که دزدیده بود و نظم دادن به تجارت آقای ویکفیلد چه کارهایی انجام داده است. تردلز گفت: «آقای دیک و من یوریا را در کانتربری نگه داشتیم. همۀ دفترها و مدارک را بررسی کردیم تا به همۀ تقلبها و جعل اسناد پی بردیم و دوباره همهچیز را مرتب کردیم. اگر آقای ویکفیلد بخواهد الان بازنشسته بشود میتواند بدون هیچ دردسری بدهیهای خودش را بپردازد.»
اگنس گفت: «خوشحالم که به کسی بدهکار نیستیم.»
تردلز گفت: «ولی متأسفانه برای شما و پدرتان پول کمی باقی میماند.»
اگنس با خوشحالی گفت: «من میتوانم درآمد داشته باشم. مثلا مدرسهای را اداره کنم. میدانم که میتوانم معلم موفقی باشم.»
تردلز گفت: «خوشبختانه وضع جسمی آقای ویکفیلد هم خیلی بهتر شده. او به ما کمک کرد تا خیلی مسائل را روشن کنیم. مسائلی که برای ما خیلی
#دیوید_کاپرفیلد #چارلز_دیکنز
🆔 @Romandaryaa
https://xip.li/u9f3Ct
موضوع: رمان
✍نویسنده: چارلز دیکنز
💿حجم: 43.6 مگابایت
⏳زمان: 1 ساعت و 35 دقیقه و 9 ثانیه
کتاب دیوید کاپرفیلد را میتوان معروفترین رمان چارلز دیکنز در نظر گرفت. این رمان با کودکی دیوید که کودک مورد علاقۀ خود چارلز دیکنز نیز هست؛ شروع شده و تا دورهی میان سالی او ادامه مییابد.
دیوید شش ماه بعد از مرگ پدرش به دنیا میآید. به نوعی نحسی در زندگی این کودک پیش از تولدش شروع شده است. در ابتدای داستان دیوید با مادری مهربان و شیرین و نازنین همراه است تا این که مشکلات زندگی او را وادار میکند با مردی به نام موردستون ازدواج کند مردی با رفتاری خشونتآمیز که سرانجام دیوید را به مدرسهای بیرون شهر میفرستد. مشکلات دیوید ادامه دارد، بعد از مدتی مادر او نیز میمیرد و…
در بخشی از کتاب صوتی دیوید کاپرفیلد می شنویم:
آن شب، شبی طولانی و غمناک بود. انتظار نداشتم تا زمان فرا رسیدن مرگم رنگ آرامش را ببینم. تصمیم گرفتم از انگلستان مهاجرت کنم زیرا دیگر نمیتوانستم در آن خانهای که با دورا آنقدر خوشبخت بودم، بدون او بمانم.
پیش از آن که بروم، تردلز برای ملاقات با من و عمهام آمد و گفت که یوریا هیپ برای بازپرداخت پولی که دزدیده بود و نظم دادن به تجارت آقای ویکفیلد چه کارهایی انجام داده است. تردلز گفت: «آقای دیک و من یوریا را در کانتربری نگه داشتیم. همۀ دفترها و مدارک را بررسی کردیم تا به همۀ تقلبها و جعل اسناد پی بردیم و دوباره همهچیز را مرتب کردیم. اگر آقای ویکفیلد بخواهد الان بازنشسته بشود میتواند بدون هیچ دردسری بدهیهای خودش را بپردازد.»
اگنس گفت: «خوشحالم که به کسی بدهکار نیستیم.»
تردلز گفت: «ولی متأسفانه برای شما و پدرتان پول کمی باقی میماند.»
اگنس با خوشحالی گفت: «من میتوانم درآمد داشته باشم. مثلا مدرسهای را اداره کنم. میدانم که میتوانم معلم موفقی باشم.»
تردلز گفت: «خوشبختانه وضع جسمی آقای ویکفیلد هم خیلی بهتر شده. او به ما کمک کرد تا خیلی مسائل را روشن کنیم. مسائلی که برای ما خیلی
#دیوید_کاپرفیلد #چارلز_دیکنز
🆔 @Romandaryaa
۲.۸k
۰۹ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.