امضای شهادت
#امضای_شهادت
مهدی توی وصیتنامه اش نوشته بود:
" رسیـدن به سن سے سال برایـم ننگ است...."
آخرین بار که از سوریه برگشت با هم رفتیم #مشهـد. بعد از زیارت دیدم مهدے ڪنار سقاخونه ایستاده میخنده...ازش پرسیدم چیـه مادر چرا می خنـدے؟!
گفت: مادر! امضای شهادتم رو امروز از امام رضا(ع) گرفتم...
بهش گفتم اگه تو #شهید بشے من دیگه ڪسی رو ندارم.
مهدی دستش رو به آسمون ڪرد و گفت مادر #خدا_هست...
#شهید_مهدی_صابری
برگرفته از کتاب فاطمیون
#مدافع_سبزحرم #بخون
مهدی توی وصیتنامه اش نوشته بود:
" رسیـدن به سن سے سال برایـم ننگ است...."
آخرین بار که از سوریه برگشت با هم رفتیم #مشهـد. بعد از زیارت دیدم مهدے ڪنار سقاخونه ایستاده میخنده...ازش پرسیدم چیـه مادر چرا می خنـدے؟!
گفت: مادر! امضای شهادتم رو امروز از امام رضا(ع) گرفتم...
بهش گفتم اگه تو #شهید بشے من دیگه ڪسی رو ندارم.
مهدی دستش رو به آسمون ڪرد و گفت مادر #خدا_هست...
#شهید_مهدی_صابری
برگرفته از کتاب فاطمیون
#مدافع_سبزحرم #بخون
۲.۰k
۲۰ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.