و گویی زمان مرا در لحظه ی


و گویی زمان مرا در لحظه ی
دیدار با تو محبوس کرده است
و گویی تمام امیدهای من
به چشمان تو گره خورده اند
پس چگونه این احساس را
توصیف کنم و به دیگران
بفهمانم که یادت چگونه
همچون قویی زیبا صبح تا شب
در خاطرم پرواز می‌کند و
زیبایی زنان دیگر را
از چشم من می اندازد

#نزار_قبانی
دیدگاه ها (۱)

صدایت می‌زنمگوش بده ، قلبم صدایت می‌زندشب گِرداگِردَم حصار ک...

کجای جهان رفته اینشان قدمهایتچون دان پرندگانهمه سویی ریخته ا...

حضورت بهشتی‌ستکه گریزِ از جهنم را توجیه می‌کند،دریایی که مرا...

کاش آن آینه ئی بودم منکه به هر صبح تو را می دیدممی کشیدم همه...

از تو می گویم غزل با این دل شیدایی امشاعر چشم فریبا ، خالق ز...

از تو می گویم غزل با این دل شیدایی امشاعر چشم فریبا ، خالق ز...

رمـان زخٰم عشق تـو پـارت هفتـم🌚✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۫...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط