حکایت زیبا
#حکایت_زیبا
نابینائی در شب تاریک چراغی در دست و سبوئی بر دوش در راهی میرفت. فضولی به وی رسید و گفت :
ای نادان! روز و شب پیش تو یکسانست
و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر،
این چراغ را فایده چیست؟
نابینا بخندید و گفت:
این چراغ نه از بهر خود است،
از برای چون تو کوردلان بیخرد است،
تا به من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند.
حال نادان را به از دانا نمیداند کسی
گرچه در دانش فزون از بوعلی سینا بوَد
طعن نابینا مزن! ای دم ز بینائی زده
زانکه نابینا به کار خویشتن بینا بود
بهارستان | #عبدالرحمن_جامی
نابینائی در شب تاریک چراغی در دست و سبوئی بر دوش در راهی میرفت. فضولی به وی رسید و گفت :
ای نادان! روز و شب پیش تو یکسانست
و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر،
این چراغ را فایده چیست؟
نابینا بخندید و گفت:
این چراغ نه از بهر خود است،
از برای چون تو کوردلان بیخرد است،
تا به من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند.
حال نادان را به از دانا نمیداند کسی
گرچه در دانش فزون از بوعلی سینا بوَد
طعن نابینا مزن! ای دم ز بینائی زده
زانکه نابینا به کار خویشتن بینا بود
بهارستان | #عبدالرحمن_جامی
۹۴۴
۱۰ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.