کاظم جلالی گفت: پس از فشار زیادی که از سوی شخصیت های ملی
کاظم جلالی گفت: پس از فشار زیادی که از سوی شخصیت های ملی و سیاسی بر روی من بود، مجبور شدم برای انتخابات ثبت نام کنم.
خبرنگار خط خطی از مشاهدات خود از آن روز تاریخی می گوید: «ولوله ای بر پا بود. ملت در جلوی خانه ایشان جمع شده بودند و یک صدا فریاد می زدند، ما منتظر جلالی هستیم... هیچ جا نمی ریم همین جا هستیم.»
جمعی از وکلا و مهندسان و پزشکان و کسبه و تجار معتمد و ورزشکاران و پهلوانان به نام هم در گوشه میدان و روبروی تراس ِ خانه مبارکه تحصن کرده و یا انگشت حیرت در دهان برده و یا سر در جیب مکاشفت اندر کرده بودند و با حسرت آه می کشیدند و می گفتند وای اگر جلالی نیاید این مملکت را سامان نخواهد بود.
کودکان بازی را رها کرده بودند و با خود زمزمه می کردند آیا می شود جلالی چون آرش کمانگیر احساس تکلیف کند و برای ثبت نام راهی شود؟
ناگاه کسی چون شیر غرید که مگر دل بخواهی است؟ جلالی را فشار بیاورید.
همه ناگاه گوشی های هوشمند خود را از جیب بیرون آورده و شماره تلفنِ خانه یا تلفن همراه جلالی را گرفتند و یک صدا فریاد می زنند جلالی تو را به خدا... جلالی بپذیر و بیا.
از سویی عده ای زورمند اجیر شده که قبلا در اوضاع خوب اقتصادی شرخر چک های برگشتی بودند، ماموریت یافتند جناب جلالی را از طریق گفتگوی سازنده توام با چانه زنی از بالا و فشار از پایین و یا به عکس مجاب کنند که وارد صحنه شود.
تیر خلاص را اما بزرگان اقتصاد ایران زدند. سی و هفت نابغه اقتصادی کشور از دیوار خانه او بالا رفتند و یک صدا فریاد زدند ای جلالی اگر نامزد نشوی، قیمت نفت به زیر هفت دلار سقوط می کند و نرخ تورم یهویی می رود بالا تا جایی که بخورد به لایه ازن و آن را سوراخ تر نماید و دنیا پولش را دو لا پهنا با ما حساب خواهد کرد.
و بالاخره فشارها جواب داد و در گشوده شد و جلالی گفت: یارانم اینک من به میدان آمده ام. از اشک شوق مشتاقان سیلی بیامد و مردم را با خودش برد. آگاهان سیاسی گفتند او که اعلام نامزدی اش چنین خرابی ای به بار آورده، اگر نماینده شود چه می شود؟
گزارشی از روز نامزدی یک نماینده
#ماهنامه_طنز_کارتون_خط_خطی
#شهرام_شهیدی
خبرنگار خط خطی از مشاهدات خود از آن روز تاریخی می گوید: «ولوله ای بر پا بود. ملت در جلوی خانه ایشان جمع شده بودند و یک صدا فریاد می زدند، ما منتظر جلالی هستیم... هیچ جا نمی ریم همین جا هستیم.»
جمعی از وکلا و مهندسان و پزشکان و کسبه و تجار معتمد و ورزشکاران و پهلوانان به نام هم در گوشه میدان و روبروی تراس ِ خانه مبارکه تحصن کرده و یا انگشت حیرت در دهان برده و یا سر در جیب مکاشفت اندر کرده بودند و با حسرت آه می کشیدند و می گفتند وای اگر جلالی نیاید این مملکت را سامان نخواهد بود.
کودکان بازی را رها کرده بودند و با خود زمزمه می کردند آیا می شود جلالی چون آرش کمانگیر احساس تکلیف کند و برای ثبت نام راهی شود؟
ناگاه کسی چون شیر غرید که مگر دل بخواهی است؟ جلالی را فشار بیاورید.
همه ناگاه گوشی های هوشمند خود را از جیب بیرون آورده و شماره تلفنِ خانه یا تلفن همراه جلالی را گرفتند و یک صدا فریاد می زنند جلالی تو را به خدا... جلالی بپذیر و بیا.
از سویی عده ای زورمند اجیر شده که قبلا در اوضاع خوب اقتصادی شرخر چک های برگشتی بودند، ماموریت یافتند جناب جلالی را از طریق گفتگوی سازنده توام با چانه زنی از بالا و فشار از پایین و یا به عکس مجاب کنند که وارد صحنه شود.
تیر خلاص را اما بزرگان اقتصاد ایران زدند. سی و هفت نابغه اقتصادی کشور از دیوار خانه او بالا رفتند و یک صدا فریاد زدند ای جلالی اگر نامزد نشوی، قیمت نفت به زیر هفت دلار سقوط می کند و نرخ تورم یهویی می رود بالا تا جایی که بخورد به لایه ازن و آن را سوراخ تر نماید و دنیا پولش را دو لا پهنا با ما حساب خواهد کرد.
و بالاخره فشارها جواب داد و در گشوده شد و جلالی گفت: یارانم اینک من به میدان آمده ام. از اشک شوق مشتاقان سیلی بیامد و مردم را با خودش برد. آگاهان سیاسی گفتند او که اعلام نامزدی اش چنین خرابی ای به بار آورده، اگر نماینده شود چه می شود؟
گزارشی از روز نامزدی یک نماینده
#ماهنامه_طنز_کارتون_خط_خطی
#شهرام_شهیدی
۱.۴k
۰۱ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.