پارت ۱۰
پارت ۱۰
آرسام :
امروز باید آریانا رو بیبینم و باهاش حرف بزنم آرش اومد کنارم نشست اطلاعات پیدا کردی اره آرسام حکار بزرگترین باند روسیه رو داره و مرد پولداری و خوش قیافه البته به پاتو نمی رسه سنش ۲۸ سالشه پدرومادرش تو تصادف از دست داده و تک فرزند و آبش توی جوب نمی ره با آریانا البته طبق احضاراتش عاشق آریاناست چه گوهی خورده دیگه خون به مغزم نرسید وبلند شدم کتم برداشتم آرش تا من میرم اطلاعات و خونه آریانا را واسم در بیار (با داد)........
آرینا :
داشتم کارامو انجام می دادم که خدمتکار وارد اتاق شد وخانم ی آقایی اومده و باشما کار داره اسمش آرسام هخامنش وای آرسام اینجا چیکار میکنه بگو بیاد داخل آرسام با ی قیافه عصبانی وارد شد صورتش قرمز و رگ گردنش متورم شد تو داری چه غلطی می کنی آرسام چه مرگته باز تو اینجارو چجوری هنوز حرفم تموم نشده بود که ی ور صورتم سوخت نمی تونستم باور کنم که آرسام زدم .........
آرسام :
امروز باید آریانا رو بیبینم و باهاش حرف بزنم آرش اومد کنارم نشست اطلاعات پیدا کردی اره آرسام حکار بزرگترین باند روسیه رو داره و مرد پولداری و خوش قیافه البته به پاتو نمی رسه سنش ۲۸ سالشه پدرومادرش تو تصادف از دست داده و تک فرزند و آبش توی جوب نمی ره با آریانا البته طبق احضاراتش عاشق آریاناست چه گوهی خورده دیگه خون به مغزم نرسید وبلند شدم کتم برداشتم آرش تا من میرم اطلاعات و خونه آریانا را واسم در بیار (با داد)........
آرینا :
داشتم کارامو انجام می دادم که خدمتکار وارد اتاق شد وخانم ی آقایی اومده و باشما کار داره اسمش آرسام هخامنش وای آرسام اینجا چیکار میکنه بگو بیاد داخل آرسام با ی قیافه عصبانی وارد شد صورتش قرمز و رگ گردنش متورم شد تو داری چه غلطی می کنی آرسام چه مرگته باز تو اینجارو چجوری هنوز حرفم تموم نشده بود که ی ور صورتم سوخت نمی تونستم باور کنم که آرسام زدم .........
۳.۲k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.