ما دو پیراهن بودیم بر یک بند

ما دو پیراهن بودیم بر یک بند
یکی را باد برد
دیگری را باران هر روز خیس میکند…
#رویا_شاه_حسین_زاده
دیدگاه ها (۳)

یادت را همیشه در کنج مغزمدر لابه لای پبچ در پیچ هایش و در می...

با فاصله ای امن که آسیب نبینی،بنشین و فقط شاهد ویرانی من باش...

تا بداند که شبِ مابه چه سان می‌گذرد ؛غمِ عشقش دِه وعشقش دِه ...

غوطه ور میشوم در خیالت ، نه می توانم خودم را نجات دهم ، نه ...

خانه ها و پل و جنگل زیبا در باران و باد

درود. دیروز باد از مدت ها یه تولد خیلی خوب رفتم و واقعا بهم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط