آدم از دست خودش سیر که شد میمیرد

آدم از دست خودش سیر که شد میمیرد
مثل یک شیر به زنجیر که شد میمیرد

زندگی هرنفسش نقش جدیدی دارد
آدمی بی کس و دلگیر که شد میمیرد

موج دریای وجود تو چه‌ زیبا شده است
سهم دل موج نفس گیر که شد میمیرد

کوچه باغ دل عاشق شده چون فصل بهار
وقت دیدار کمی دیر که شد میمیرد

غزلم مثل غزالی است که تنها مانده
نفس گرم غزل پیر که شد میمیرد

ساقی اینجا شده تنها و غریب دل خود
تن اسیر غم شبگیر که شد میمیرد
دیدگاه ها (۱۲)

با تو می مانم که از نام تو دل آذین شود تا که شرح عشقمان یک ق...

به نام عشق که زیباترین سر آغاز است... هنوز شیشه ی عطر غزل در...

تو فقط باش.… گاهی اخم کن گاهی دعوایم کن گاهی دوستم نداشته با...

زود دیر می شود!هیچکس همیشگی نیست یهو می بینی که دیر کردی نه ...

صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو یا دل از ماندن تو سیر شود بع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط