در من زنی ست که هر شب

در من زنی ست که هر شب
ساز می زند، شعر می خواند
و در میان ورق های یک کتاب
گم می شود
در من زنی ست
در خانه
که قلبش
در آن سوی شهر می تپد
و #تو
فریاد درونش را شنیده ای...
دیدگاه ها (۱)

جان دلم...قراراست ماننددرخت ریشه کنم...شکوفه دهم...برایت زند...

موهایم را بباف ....تا وقتی نبودی..عطر دستانت درلابه لای موها...

خوبمخیلی خوب!مگر می‌شود به فکر تو بود وُ خوب نبودتو را خیال ...

اگر کسی احساسـ ــت را نفهمید؛مهم نیست ...سرت را بالا بگیر و ...

بقول نادر ابراهیمی:تورامی خواهمبرای پنجاه سالگیشصت سالگیهفتا...

آرزوهای ساده ای که قرار نیست واقعی باشه :) نمیدونم مثلا دعوت...

فریبا شش بلوکی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط