نوشته های محمد جواد چهل و نه

💠نوشته های محمد جواد / چهل و نه

🍃🌸تعریف میکرد که:
یه شب اومد پیشم
آوردمش تو اتاقم
ازش خواستم بشینه پشت میز
برقا رو خاموش کردم و
چراغ مطالعه ام رو روشن.
شروع کردم به تغییر زاویه نور روی صورتش
بچه ها میگفتن باز این آتلیه اش رو راه انداخت!
انگشتم رو گرفتم جلوی صورتش گفتم
سرت رو همراه انگشتم تکون بده.
زاویه رو پیدا کردم
یه گوشی ۳۲۵۰ نوکیا داشتم
دوربین زیرش رو چرخوندم و کادر رو بستم و....
میگفت:
رفتم کامپیوتری محله مون و از روی عکس یه پرینت سیاه و سفید گرفتم...
میگفت.....
دیگه چیزی نگفت فقط،
سرش رو پایین انداخت و شونه هاش تکون میخورد
بی صدا...
بی صدا...
آروم و زیر لبی داشت می گفت:
#محمود دلم برات تنگ شده رفیق....
.
.
.
بیچاره دلش
.
.
فراقم سخت می آید ولیکن صبر می باید
که گر بگریزم از سختی رفیقِ سُست پیمانم

#آقامحمودرضا
#شهید_محمودضا_بیضائی
#رفیق_شهیدم
@bi_to_be_sar_nemishavadd

🆔 @Barayekosar
🆔 @Agamahmoodreza
دیدگاه ها (۲)

ششمین سالگرد شهادت شهید مدافع حرم #حسن_قاسمی_دانا (غیر حضوری...

🔺عکس کمتر دیده شده از حاج #محمود_کریمی (نفر دوم از راست) در ...

رهبر انقلاب: وقتی میتوانیم ماهواره به فضا بفرستیم یعنی #جهش_...

یا فاطمه الزهرا...حرم مطهر #حضرت_رضا_علیه_السلام #دلتنگ_حرم ...

دستش رو قلبم بود.هر وقت می فهمید حالم‌ خوش نیست، همین کار رو...

black flower(p,260)

جیمین فیک زندگی پارت ۵۵#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط