شکوفه گیلاس پارت



شکوفه گیلاس پارت¹

ژانر : درام ، عاشقانه ، غم انگیز
مایکل : ۲۳ سالشه ، قدش ۱۸۵ ، موهاش خرما ایه
کلارا : ۱۹ سالشه ، قدش ۱۶۲ ، موهاش طلائیه
علامت مایکل : &
علامت کلارا : ؛

ویو کلارا :
من و پدر و مادرم باهم تو آلمان زندگی میکنیم،همیشه دوست داشتم به پاریس برم...بابام گفته بود هر وقت ۱۹ سالت شد میتونی بری پاریس..اما با این شرط که زود به زود بهشون سر بزنم..امروز تولد ۱۹ سالگیمه..همونجوری که توافق کرده بودیم میتونم حدس بزنم کادمم چیه ، پس برای همین ساکم رو جمع کردم..
مادر کلارا : -
پدر کلارا : /
مادر کلارا : *کیک رو اورد
؛ وایییی چه خوشگله مامانی..
؛/ مگه میشه کیک تولد دخترم اونم تو آخرین تولدمی که پیشمونه زشت باشه؟؟
؛ ماماننننن
؛ - نزار این دختر بره..انقدر منو حرص ندین پدر و دختر..میدونی که اگه کلارا نباشه دق میکنم ، فقط از دار دنیا کلارا رو دارم!
؛/ هی خانم! یه جوری حرف نزن انگار بچه ی توعه و منم ناپدریشم...منم دلم میخوام پیشمون بمونه ، ولی خودت بهتر از هرکسی میدونی کلارا ۳ ساله داره میگه میخواد بره پاریس،منم بهش قول دادم ۱۹ سالش شد میتونه بره چون دیگه از پس خودش برمیاد..ما که نمیتونیم مانع براورده شدن آرزو هاش بشیم..
؛ - از دست تو لوکاس..
؛ میشه تولدمو خراب نکنیننن؟؟؟
؛/ باشه باشه ببخشید دخترم..
کیک رو میخورن و نوبت به کادو ها میرسه*
‍؛ نام نام..خیلی خوشمزه بود مرسی مامانیی
لپ مامانش رو میبوسه*
؛- خواهش میکنم دخترم..با لبخند*
؛ فداتشم من ناراحت نباش دیگههه
؛- ناراحت نیستمم..
؛ خوبه خوبه..
مامان کلارا به پدرش یه اشاره میکنه و...*‍؛/ اهممم..یه پاکت میده به کلارا*
؛ ا..اوه..
بازش میکنه*
ویو کلارا :
با لرزش خفیف دستام از ذوق و استرس ، اروم پاکت رو باز کردم...سه سال بود منتظر همچین لحظه ای بودم ، درست همونطوری که حدس میزدم..بلیط پرواز به پاریس..با اینکه از قبل میدونستم کادوم چیه ولی از ذوق تو چشام اشک جمع شد و جفتشون رو بغل کردم*

؛/ مبارکت باشه دخترم..
؛- قول دادی که بهمون سر میزنی مگه نه؟
؛ آ..آرههه مامان بابا قول میدم زود به زود میام پیشتون..
؛/ تنهایی؟
؛ ینی چی..؟
؛/ دومادمون رو هم با خودت بیار..چشمک*

؛ پ..پدرررر یه جوری نگو انگار واسه پیدا
کردن همسر دارم میرم پاریس..اصلا به اینجور چیزا اعتقاد ندارم..به عشق اعتقاد ندارم..
مادرش میخنده و...*
؛- منم نداشتم دخترم..تا وقتی که بابات رو دیدم..
مادر و پدرش همدیگه رو بغل میکنن*

؛ هوفف..
یهو چشمم میوفته به ساعت پرواز*
؛ ی..یه ساعت دیگه پرواز دارممم
؛/ تو که وسایلت رو از قبل جمع کردی،پس زیاد دیرت نمیشه
؛ هوه..اره راست میگی..پیشونی هر دوشون رو میبوسه* لطفا دیگه نیاین فرودگاه..خودم میرم..
؛/ ب..باشه..
؛- باشه دخترم..مراقب خودت باش..رسیدی بهمون زنگ بزن..
دیدگاه ها (۸)

سلام بچه ها خوبین؟؟خیلییی وقته که میخوام فیک بنویسم..نمیدونم...

‍‍شکوفه گیلاس پارت²‍کلارا بعد از خداحافظی میره به فرودگاه و....

بچه ها من دیگه تو این پیج زیاد نمیامتوی این یکی پیجم هستمهرک...

بیب من برمیگردمپارت : 78این خونه همیشه به من ارامش میداد با ...

#شب_خاص Part 25 بله پدرویو ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط