چه درونم تنهاست...
چه درونم تنهاست...
به یاد همه بود و نبود ها...
شدن ها و نشدن ها می افتم....
خنده های دلبرانه ی من و دست های مردانه تو...
و بوسه های بی هوایت که بر جای جای صورتم به یادگار می ماند برای روز های مبادا...
امروز روز همان بوسه های مبادا نبود؟...
چه قهوه و چای های تلخی که با هم ننوشیدیم و شیرینی نگاهمان غرق بود در این تلخی ها...
هرگز یادم نمیرود زمانی که تسبیح چشمانم پاره میشد بوسه هایت مقصدی بودند برای این مهره ها...
هرگز یادم نمیرود القابم را...
آرام خانم...
خانمم...
عشقم...
جان جانانم...
بانوی من...
ماه من...
و حال من هستم...
من چه هستم...
بر روی ویرانه های قلبم...
خاطراتم می ننشینم...
مگر خانه خرابی نیز حدی ندارد...
تو خانه را که هیچ مرا هم بدجور خراب کردی...
برگرد و یتیم تر از اینچه که هستم نکن...
برگرد...
تو را به جان طفل درون قلبم که مانند ماهی برون از آب برای بودنت برای داشتنت تلاش میکند برگرد...
مردم برگرد...
عشقم برگرد...
سایه ی سرم برگرد...
آقای من برگرد...
شاه کلید قلبم برگرد...
برگرد...
تو فقط برگرد...
تنها تر از اینم نکن تمام امید و آرزویم...
من در انزوای سلول خود تا آمدنت منتظر میمانم...
اما...
چه درونم تنهاست...
بی ای یل بزرگ ایل قلبم...
نوشته ای از یکی دلخسته ی جهان
RaHa.80
(متن کپی نشود)
به یاد همه بود و نبود ها...
شدن ها و نشدن ها می افتم....
خنده های دلبرانه ی من و دست های مردانه تو...
و بوسه های بی هوایت که بر جای جای صورتم به یادگار می ماند برای روز های مبادا...
امروز روز همان بوسه های مبادا نبود؟...
چه قهوه و چای های تلخی که با هم ننوشیدیم و شیرینی نگاهمان غرق بود در این تلخی ها...
هرگز یادم نمیرود زمانی که تسبیح چشمانم پاره میشد بوسه هایت مقصدی بودند برای این مهره ها...
هرگز یادم نمیرود القابم را...
آرام خانم...
خانمم...
عشقم...
جان جانانم...
بانوی من...
ماه من...
و حال من هستم...
من چه هستم...
بر روی ویرانه های قلبم...
خاطراتم می ننشینم...
مگر خانه خرابی نیز حدی ندارد...
تو خانه را که هیچ مرا هم بدجور خراب کردی...
برگرد و یتیم تر از اینچه که هستم نکن...
برگرد...
تو را به جان طفل درون قلبم که مانند ماهی برون از آب برای بودنت برای داشتنت تلاش میکند برگرد...
مردم برگرد...
عشقم برگرد...
سایه ی سرم برگرد...
آقای من برگرد...
شاه کلید قلبم برگرد...
برگرد...
تو فقط برگرد...
تنها تر از اینم نکن تمام امید و آرزویم...
من در انزوای سلول خود تا آمدنت منتظر میمانم...
اما...
چه درونم تنهاست...
بی ای یل بزرگ ایل قلبم...
نوشته ای از یکی دلخسته ی جهان
RaHa.80
(متن کپی نشود)
۴.۸k
۲۱ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.