خلوت نشین خاطر دیوانه ی منی

خلوت نشین خاطر دیوانه ی منی
افسونگری و گرمی افسانه ی منی

بودیم با تو همسفر عشق سالها
ای آشنا نگاه که بیگانه منی

هر چند شمع بزم کسانی ولی هنوز
آتش فروز خرمن پروانه منی

چون موج سر به صخره ی غم کوفتم ز درد
دور از تو ای که گوهر یک دانه منی

خالی مباد ساغر نازت که جاودان
شورافکنی و ساقی میخانه منی

آنجا که سرگذشت غم شاعران بود
نازم تو را که گرمی افسانه منی

شفیعی_کدکنی
دیدگاه ها (۱)

گُریزی از تو ندارم هر آنچه هست توییاگر صواب منی یا که ناصواب...

تنهایی بهترین فرصت دوباره شدن هاستm.a4048

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط