دم دم های ظهر
دم دم های ظهر
یه قوری کوچیک لعابی و چند تا فنجون گل دار که با هم یه جور خاص هماهنگ بودن و جاشون همیشه لب طاقچه ای بود که به حیاط احاطه داشت.وظیفه شون بود ما رو از کوچه
بکشه به خونه و جادومون کنه که دست از شیطنت ها مون برداریم واون سماور کنج طاقچه با اینکه که با نفت کار میکرد اما انگار به یه کامپیوتر متصل بود که یه آبجوشی تهیه کنه که باهاش خوش طعم ترین چای دنیا رو درست کنه.
خلاصه ظهر های تابستون ما همراه شده بود با یه چای دبش که چاشنی اون آبنبات های رنگی ترش ونقل بود.
حالا که بزرگ شدم شاید راز اون سماور کوچیک نفتی را می فهمم که چی بود..مهر محبت صاحبش که ما بی بی صداش می کردیم.
یه قوری کوچیک لعابی و چند تا فنجون گل دار که با هم یه جور خاص هماهنگ بودن و جاشون همیشه لب طاقچه ای بود که به حیاط احاطه داشت.وظیفه شون بود ما رو از کوچه
بکشه به خونه و جادومون کنه که دست از شیطنت ها مون برداریم واون سماور کنج طاقچه با اینکه که با نفت کار میکرد اما انگار به یه کامپیوتر متصل بود که یه آبجوشی تهیه کنه که باهاش خوش طعم ترین چای دنیا رو درست کنه.
خلاصه ظهر های تابستون ما همراه شده بود با یه چای دبش که چاشنی اون آبنبات های رنگی ترش ونقل بود.
حالا که بزرگ شدم شاید راز اون سماور کوچیک نفتی را می فهمم که چی بود..مهر محبت صاحبش که ما بی بی صداش می کردیم.
- ۱۱.۵k
- ۲۷ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط